نظرگاههای پنهان و آشکار زیر بحث روسری در آلمان

میهن روستا

از تاريخ به قدرت رسيدن جمهوری اسلامی و پيش کشيده شدن مسئله حجاب اجباری، بحث بر سر زن و حجاب، دوباره به بحث سياسى- اجتماعی روزايران و ديگر کشورهای كه اكثريت جمعيت شان مسلمانان هستند، تبديل گرديد. دامنه ى اين بحث اما، فقط در دايره ى کشورهای اسلامی باقی نمانده، كه از مرز كشور هاى به اصطلاح اسلامى فراتر رفته و به بحث سياسی – فرهنگی و اجتماعی کشورهای غربی، که مهاجران مسلمان دارند نيز کشيده شده است. اما تفاوتی ميان خواست زنان مسلمان کشورهای به اصطلاح اسلامی، بخصوص کشورهای كه حکومت اسلامی دارند، و کشورهای غربی وجود دارد. در کشورهای به اصطلاح مسلمان، بطور مثال ايران، مبارزه بسياری از زنان برای رهائی از حجاب اجباری و قوانين شرع است؛ در حاليکه در کشورهای اروپائی، بخشی از زنان مسلمان براى کسب حق استفاده از حجاب اسلامی در مراكز آموزشى و موسسات دولتی تلاش مى كنند. من ترجيح ميدهم که از واژه حجاب استفاده کنم و نه روسری؛ چون اين واژه نقش حاجب، نقش پوشنده را دارد که امروزه معنا و مفهوم خاصی پيدا كرده؛ به خصوص در ارتباط با گروه اجتماعی خاصی. حجاب امروزه ديگر معنی و مفهوم حجابی را ندارد که قبل از دهه ى هفتاد ميلادى داشته. امروز حمل آن براى بسيارى بيشترجنبه ى نمادين دارد. جان اوی بک، اسلام شناس آلمانی می گويد، نوع استفاده از نماد ها ميتواند از تحول آنها سخن بگويد. به همين دليل به آن ها بايد به مثابه ى كليد رابطه ى فى مابين احتياجات و علايق توليدکنندگان و مصرف کنندگان نگريست. البته نمادها می تواند غلط تعبير شوند و مصرف کننده از آن معنائی را مستفاد کند که خواست توليدکننده نبوده است. هايدی استرايش خبرنگار و نويسنده کتاب جدال بر سر روسرى ميگويد، اين يک تکه پارچه بی ادعاست، تکه ای که دور سر پيچيده می شود، سر، اين مهم ترين بخش بدن. روسری در خود و به خودى خود يك نماد دينى نيست. برخلاف صليب مسيحيان، روسری در رابطه با شخصی که آنرا به سر كرده و در رابطه با رفتار ويژه ای که آن فرد از خود نشان می دهد، به يک نماد تبديل می گردد. (شايد بتوان اين طور گفت: آنجائی که روسری شکل حجاب به خود ميگيرد، به يک نماد دينی مبدل می گردد.) اين تکه پارچه ميى تواند مفاهيم ديگری را نيز در بربگيرد. روی پلاکارتی تبليغاتی در دهه ى پنجاه نوشته شده بود: خوب و مطمئن در مقابله با خطر، اين تکه پارچه موهای ترا حفظ می کند. حتما محافظت در برابر باد و باران منظور نظر نويسنده بوده. روشن است كه بحث حجاب جدا از بحث مذهب نيست.اين بحث در اواخر قرن بيستم و در آغاز قرن بيست ويکم، با رشد بنياد گرائی اسلامی به يكى از مهم ترين مباحث سياسی واجتماعی و فرهنگی تبديل شده است. ديگر صجبت از يک تکه پارچه نيست که ترا از خطر باد وباران محفوظ می دارد؛ بلکه صحبت از يک نماد دين است که در دهه های اخبر در جنبش اسلام سياسی نقش كليدى بازی کرده است. حجاب برای بنياد گرايان اسلامی به سمبلی سياسی اى تبديل شده که حمل آن ار جانب زنان مسلمان قرار است قدرت سياسی اين جنبش را بيشتر کند. اين تکه پارچه وقتی در اين متن و به اين منظور مورد استفاده قرار ميگيرد، معنائی سياسی هم پيدا ميکند. شايد بد نباشد به يکی از رواياتى که به پديدن آمدن حجاب اسلامى مى پردازد، اشاره ای شود. فاطمه مرنيسی مى نويسد: سال ۶۲۷ ميلادی است و زنان محمد در مدينه آزادانه حرکت می کنند. زنانی که محمد دوستشان داشت و يکی پس از ديگری با آنها ازدواج کرده بود. محمد پير و ناتوان شده بود و در چند جنگ شکست خورده بود. هنوز مکه فتح نشده بود. مدينه مدتها بود زير سيطره مکه ای ها بودو ديگر امنيتی نداشت. پشت سر محمد پيامبر گفته می شد که خدا و فرستاده اش وعده لولو سر خرمن می دهند. فضای شهر کينه توزانه است و به طعنه در باره زنان محمد گفته می شود که آنها بلافاصله بعداز مرگ او به دنبال شوهران جوان خواهند رفت. در آن زمان نيز مثل امروز، زنان در اماکن عمومی مورد مزاحمت مردان قرار ميگيرفتند. نام اين عمل،، تعرد،، بود مردان جلوی زنان را ميگرفتند واز آنها خواست های غير متعارف می کردند. زنانی که دارای موقعيت اجتماعی پائين تری بودند بهيچوجه امنيت نداشتند. در اين دوره زنان محمد نيز مورد تعرد قرار ميگرفتند ووقتی متعرضين به زنان محمد مورد مواخذه قرار ميگرفتند، در دفاع از خود ميگفتند که آنهارا به جای زنان برده عوضی گرفته اند. مردان محمد، بخصوص جانشين وی عمر، مدتها بود که خواستار محجبه شدن زنان بودند تا تفاوت آنها با برده ها را نشان دهد.محمد عليه اين خواست بود و خواستار آن بود كه مسلمانان رفتار شريفانه داشته باشند و بتوانند خودرا کنترل کنند.. فاطمه مرنيسی می نويسد:،، حجاب دقيقا عليه آنچه بود که محمد خواهان بدست آوردنش بود.اما او مجبور شد زيرا از يک سو تعرد مردان به زنانش و از سوی ديگر فشار از جانب پيروانش راه ديگری برای او باقی نمی گذاشت. الله به کمک او می آيد و آيه حجاب را نازل می کند. که در سوره ٣٣ آيه ٥٩ نوشته شده.(نقل از کتاب هايدی استرايش صفحات ١٥ و ١٦. اما طرح مسئله حجاب اسلامی در المان وقتی مسئله معلم مسلمان افغانی در آلمان مسئله سياسی- اجتماعی و فرهنگی روز شد، بحث بر سر مسئله زنان مسلمان، حقوق نابرارشان، تحت ستم بودنشان و مشكلات و محدوديت هاى شان مورد توجه احزاب و روشنفكران جوامع اروپايى قرار گرفت. ۱ هرچند اين کشورها سال ها بود که شاهد رشد جنبش های مذهبی بودند وحضور فعال بنيادگرايان اسلامى را در کلاس ها و افزوده شدن تعداد زنان باحجاب می ديدند، اما توجهی زيادى نسبت به آن نداشتند. يعنی اين بخش از شهروندان و شرايط زندگی آن ها به نوعى ناديده می گرفتند. در آلمان سال ها بود که بخشى از دختران دبستانى مسلمان از شركت در كلاس هاى ورزش به خصوص شنا محروم بودند و اجازه اولياى خود را براى رفتن به سفرهايى كه از سوى مدارس سازمان داده مى شد؛ نداشتند. و اين از سوى مديرت مدرسه و جامعه امرى پذيرفته شده بود. همين جا اضافه كنم كه تا قبل از تصويب قانون جديد مهاجرت، به زنانى كه به علت ستم و آزار جنسى از كشورهاى اسلامى فرار مى كردند، حق پناهندگى تعلق نمى گرفت. ۱ مسئله يافتن پاسخی برای حل مسئله حجاب بود که خواهان حضورفعال در اجتماع و بدست آوردن موقعيت و فرصت های جديد و ورود به مراکز دولتی آلمان بود. تعابير مختلف از مسئله حجاب، که قبلا به آن اشاره كردم، مباحث مختلف و نيز برخورد هاى مختلفى از سوى نهادهاى دولتى را به همراه آورده است. در ايالت بادن وورتنبرگ جلوی تدريس زن مسلمانی که خواهان شرکت در کلاس درس با روسری بود، گرفته می شود. گفته می شود: مدرسه های دولتی می بايست از نماد های مذهبی مبرا باشند. روسری سمبل نابرابری و سرکوب زنان می باشد، که دولت و مراکز دولتی ميبايست نقشی بی طرف داشته باشند و معلمی که نمادى مذهبی را با خود حمل می کند، بی طرفی مدارس دولتی و به اين اعتبار بی طرفی دولت را نقض مى كند.. هابرماس جوامع غربی امروز را با نيتی مثبت جوامع پست سکولارمی بيند، اينکه اين شرايط مورد پذيرش می باشند يانه بحث ديگری است. اما مهم است که بدانيم مذاهب در بحث ها اجتماعی – سياسی مداخله دارند و در تصميم گيری ها نقش بازی می کنند. تقريبا همه کشورهای اروپائی از پذيرش مدل فرانسوی جمهوری خواهی و جايگاه مذهب در شكل از لايسيته سرباز زده اند. آن ها به درجات مختلف و به صورت هاى مختلف از نوعى همكارى بين دين و دولت جانبدارى مى كنند. اما اين در عين حال به مفهوم پذيرش و اشاعه يک مفهوم غير عقلى و متافيزكى ست و برنشاندن آن به جاى ارزش هاى عقلى كه انعطاف پذيرند و مشخص و تاريخى!. مذهب بايد بتواند ارزش های فکری خودرا با ديگر ارزش ها متناسب و هماهنگ کند. آگاهی مذهبی وقتی به وجود ميآيد که يک مذهب بتواند مذاهب ديگر رابشناسد وروی نقاط مشترک و افتراق انگشت بگذارد. اين شناخت می بايست بر پايه علم استوار باشد و شرايط پذيرش مدنيت که براساس اخلاق دنيوی استوار می باشد را در خود بوجود بيآورد. مثلا اگر کليسای کاتوليک می توانست اين شرايط را بپذيرد، ديگر نه نمی توانست ضد برابری جنسيتی باشد و نه می توانست حقوق اقليت ها را ازبين ببرد. ای شامل اسلام نيز می گردد. اما هابرماس بر اين نظر است که اين تعمق تحقق نمی پذيرد. مومنان فقط می نشينند و و دعای خودرا می خوانند. اين تعمق تنها زمانی تحقق می پذيرد که جامعه چنين خواستی راپيش بكشد، از آن مومن بخواهد که وارد بحث و تحقيق شود. وگرنه به مدل فرانسه بايد مذهب از صحنه زندگی دولتی خارج شود. متون قضائی از بی طرفی با فاصله سخن مى گويند.و اين بدين معناست در يک کشور لائيک، صحبت از اين است که دين بطور مشخص مسئله خصوصی شهروندان است. يعنی هرکس می تواند نظرات و باورهای خودش را درفضاى عمومی عرضه كند. دولت همگان را در اين كار مجاز مى شمارد، جز خودش را كه نبايد ديدگاهى جانب دار داشته باشد. مگر خودش که اجازه ندارد يک ديدگاه جانب دارانه داشته باشد. در اين زمينه رجوع می کنيم به قانون اساسی کشور آلمان: در قانون اساسی آلمان، در ماده ۳ آمده:هيچکس را به دليل جنسيت، نسب، نژاد، زبان، وطن وتبار، باور و مذهب يا اعتقاد مذهبی اش نمی توان مرجح شمرد يا حقی از او ضايع نمودو،، و درماده ٤ آمد: ۱- آزادی مذهب، وجدان و آزادی باور و ايمان قابل دست درازی نيستند ۱- آزادی ادای مراسم دينی مورد حمايت می باشند. اساسا برای احزاب راست آلمان قضيه روشن است: حجاب يک نماد دينی و در اين وضعيت خا ص يک نماد سياسی است. وقتی معلمی با حجاب به تدريس بپردازد، بی طرفی دولت را از بين می برد و اين امر مغاير است با قوانين اداری آلمان. با پذيرش حجاب ديگر نمی توان بی طرفی دولت را تضمين نمود. دلايل ديگری نيز در مخالفت با استخدام معلم محجبه آورده شده از جمله دلايلی که خانم شاوان سناتور فرهنگی ايالت بادن ووتنبرگ در رد تقاضای استخدام معلم ذكر كرده. او ميگويد: معلم با روسری حتی حقوق شاگردانی را که از خانواده های مسلمان ميآيند و تا به حال مجبور به حمل حجاب نبوده اند را نيز محدود ميکند. او بر اين نظر است که با ديدن يک معلم با روسری، اين شاگردان می توانند از طرف خانواده های خود مجبور شوند که حجاب بگذارندو بدين وسيله از تطبيق خود با جامعه، عقب به مانند. اين دليل نيز آورده شده که تمام روسری به سران، دشمنان قانون اساسی و خطری برى امنيت کشور هستند. در اين نگاه همه روسرى به سرها بنيادگرا ى اسلامى شمرده می شوند و تفاوتی بين مسلمانان و بنيادگرايان گذاشته نمی شود. اما كسانى تفاوت هاى اساسی ميان نماد های مسيحی و اسلامى مى بينند. در ايالت هائی که بوسيله دمکرات مسيحی ها و سوسيال مسيحی ها اداره می شود، ميان مسيحيت و اسلام تفاوت گذاشته می شود. معتقدند که مسحيت متعلق به سنت فرهنگی جامعه آلمان است و به اين اعتبار نمی شود نمادهاى مسيحى را از كنار گذاشت وآن ها را با نمادهاى اسلامى يك سان شمرد.اين سياست يك بام و دو هوا دربرخوردهاى احزاب سوسيال مسيحی ديده ميشود؛ به ويژ درايالت بادن وورتنبرگ که حکومت آن در دست حزب دمکرات مسيحياست. رهبران دموكرات مسيحى ها و سوسيال مسيحى ها، اشتويبر و مرکل هردو گفته اند: مسلم است که بايد در اين مملکت برای مسيحيت حق برتری قائل شد. مرکل در نامه تبريک سال نو ۲۰۰۴ به اعضا حزب خود می نويسد که برابری مذهبی در ادارات دولتی را اجازه نخواهد داد. او همچنين در مصاحبه ای پس از صدور رای دادگاه عالی کارلسروحه گفت.:... من نمی خواهم با معلمی که گردن بندی از صليب به گردن دارد همانگونه رفتار شود که با معلم روسر ى به سر رفتار مى شود. روسری تصوی انسانى است با درجه ای از فرديت که با ميراث بهودی – مسيحی ما سخت تباين دارد؛همچنين با ميراث روشن نگرى! برای اشتوی بر رئيس حزب سوسيال مسيحی و حاکم ايالت باير، روسری يک نماد سياسی است که با روشن نگری و دمکراسی تبيين ناپذير است! درون اين حزب هم صدای مخالف وجود دارد. سوسيال دمکرات ها: سوسيال دمکرات ها معتقدند که اساسا مدارس می بايست ازهرنوع سمبل مذهبی فارغ باشند. نخست وزير آن زمان آلمان، گرهارد شرويد ر ميگويد که روسری برای افرادی که در خدمت دولت هستند- منظور معلم ها هستند - جائی ندارد. مسئول بحش اسلام اين حزب، خانم لاله آک گون خواهان ممنوعيت حجاب و تمام سمبل های دينی برای معلمين است. برای خانم آک گون حجاب يک سمبل ستم و جداسازی زن و مرد می باشد.او با تعجب می پرسد که چگونه می توان حجاب را سمبل استقلال معرفی کرد و آنرا نشان زنانگی زن مسلمان دانست؟. برای او حمايت از ديسکورس روسری، ميدان دادن به اتحاديه های دينی – فرهنگی می باشد که برای زنان مسلمان تعيين می کنند که حجاب به سرکنند. او می گويد کسی که واقعا خواهان اجرای قوانين مدنى است، بايد با ديدى انتقادى به حجاب نگاه کند.. ولفگانگ تيرزه رئيس پارلمان آلمان خواهان آن است که شهروندان مسلمان، خودرا با ارزشهای جامعه ای که در آن زندگی می کنند تطبيق دهند. برای او صليت به هيچ وجه نماد سرکوب زنان نيست. سبزها: سبزها خواهان يک جامعه چند فرهنگی هستند. اما زنان اين حزب نظرات متفاوتی دارند. مسئول سياسی حزب در باره ى مسئله ى مهاجرين طرفدار تفاهم فرهنگی است. او از نگارندگان نامه اى است كه ٧٠ نفر از شخصيت های سياسی – اجتماعی و فرهنگی آلمان آن را امضاء كرده اند و به اين وسيله مخالفت خود را با ممنوع كردن حجاب در آلمان اظهار كرده اند. دانيل کهن بنديت و يوشکا فيشر نيز خواهان تفاهم فرهنگی هستند. سبزها اعلام می کنند که اعمال محدويت بر معلمين را برنمى تابند. آنها نقض حقوق بشر توسط اسلام را برابر با نقض آزادی مذهب در آلمان قرار ميدهند. آنها اين تکه پارچه را از نظريات سياسی جدا ميکنند. ميگويند ميان بنيادگزايان دينی و اصلاح طلبان دينى اسلامى تفاوت اساسى اى موجود است. به نظر آنها رفرماتورهاى مذهبى خواهان آن هستند که اسلام را روزآمد كنند و آن را با مقتضيات دنياى معاصر سازگار نمايد. اگر نماد های اسلامی ممنوع شود، به رفرماتورها پشت شده و ميدان برای بنيادگرايان بيش از پيش باز مى شود كه در صدند زن مسلمان را از تحول بازدارند. مستول سياسی زنان در حزب سبزها می گويد: يک معلم، معرف و نماينده دولت است و از طرف دولت مستوليت هدايت کلاس را بر عهده دارد، روسری نماد نابرابری ميان زن و مرد است و مراعات آن به معناى اجرای يک امر شرعی است كه وظيفه ز نان مومن است. بدين معنا اين معلم نماينده دولت، عليه ماده ٣ قانون مدنی رفتار کرده است. از سوى ديگر حضور يک معلم با حجاب می تواند باعث فشاربر شاگردان مسلمان شود. به همان معنا كه خانم شاوان دلنگرانى اش را مطرح مى كرد: دختر مدرسه اى هايی که تا کنون مجبور به گذاشتن حجاب نبوده اند می توانند در صورت داشتن يك معلم محجبه مجبور شوند حجاب بگذارند. .مسئول سياسی حقوق بشر حزب سوسياليست هم از همين نظريه دفاع مى كند. او ميگويد که دانش آموزان مسلمان بايد از حق انتخاب آزاد برخوردار باشند. اينکه آيا آنها در حضور معلم محجبه ازاين آزادی بهره مند خواهند شد يا نه زير سئوال است. مومنان مسيحی حزب، كسانى مثل خانم آنجه فولمركه خواهان حفظ سمبل های مسيحی هستند با سمبل های اسلامی مخالفت ميکند و ميگويند که روسری اسلامى امروزه از يك سمبل دينی فراتر رفته و.از به روى كار آمدن خمينى به بعد خمينى به يک سمبل سياسی تبديل شده که جنبش بنياد گرايى اسلامی را می نماياند و به همين دليل در مدارس ما جائی ندارد. حزب دمکراتيک و سيوسياليست (حزب چپ ها) های آلمان تقريبا همه طرفداررواداری فرهنگی هستند. آنها ميگويند زنان مسلمان بااستفاده از حجاب، تفاوت خودرا با ديگران نشان ميدهند. با اين تفاوت ها بايد تفاهم داشت و به آنها آزادی داد تا بتوانند آداب و رسوم خودرا در کشور ميزبان به اجرا در آورند. آنها ميگويند. روسری معانی مختلفی داشته و از دهه ۸۰ در ايران وسيله سرکوب زنان توسط بنيادگرايان اسلامی شده. اما ٣٠ سال قبل از آن هم بی حجابی اجباری، نوع ديگرى از ستم توام با سرکوب بوده. با ممنوعيت حجاب، زنان مسلمان احساس خواهند کرد که کنار گذاشته شده اند و شانسی برا ی مشارکت در اين زندگى سياسى و فرهنگى و اقتصادى جامعه ندارند. و اين به سود بنيادگرايان تمام مى شود. ممنوعيت حجاب نه تنها مشکل همزيستى فرهنگ ها را حل نمى كند،که بيشتر به آن دامن می زند. مستول سياسی بخش اينتگراسيون(ادغام) اين حزب، اروين بابا اما مخالف حجاب است. نهاد های کليسائي بخش عظيمی از نهادهای کليسائی هم براين نظرند که روسری اساسا چيزى جز صليب است و بار سياسى- اجتماعى متفاوتى دارد.. ولفگانگ هوبر رئيس شورای کليسای پروتستان می گويد: روسری سمبل جنسيت است که با قانون اساسی ما منطبق نيست. کسی که ميگويد يک صليب کوچک نبايد به مدرسه راه يابد، بايد استدلال كند چرا صليب علامتى است غير دمکراتيک! کاردينال يوزف راتزينگر (پاپ فعلی) در نطقی به مناسبت سال نو مسيحی در سال ۲۰۰۳ گفت: من روسری را بر زنان مسلمان ممنوع نميکنم؛ به همان گونه كه صليب راممنوع نمى كنم که نشان آشتی پذيری است.. تمايل کاتوليک ها بيشتر به سوی تفاهم فرهنگی است. سنديکاها اتحاد سنديکاهای آلمان نتوانسته موضعيگيری انجام دهد. وردی تمايل به رواداری دارد. و سنديکای علوم تربيتی مخالف تصويب يک قانون عمومی می باشد. سانم کلف مسئول کميته مليت ها در اين سنديکا اما معتقد است که سمبل های مذهبی در مدارس دولتی جائی ندارند. خارجی ها نيز نظر يگانه ای ندارند. ترکيشه گماينده (اتحاديه ترک های مقيم آپآ آلمان در مقابل رواداری غلط هشدارمی دهدو ميگويد اين رواداری به حمايت غير مستقيم از بنياد گرايان اسلامی می انجامد. شعار آنها ممنوعيت تمام سمبل های مذهبی است. اتحاد ترکهای برلين ت-ب-ب- تاکيد می کند روی استراتژی است که بنيادگرايان دارند، به نظر آنها بنيادگرايان برای بدست آوردن مدل زندگی اسلامی و برای رسيدن به فضاسازی دست می زنند. بطور دائم خواستهای اسلامی، بخصوص در بخش های تعليم و تربيت مطرح می کنند و متاسفانه داداگاه های اداری بنفع آنها رای ميدهند. بطور مثال برای ورزش در مدارس و بخشا آزادی از حضور در کلاس های تعليم جنسی در مدارس. روسری برای معلمان نيز بخشی از اين استراتژی می باشد، اتحاديه ترک های برلين اخطار می کند که در دام تله هائی که بنيادگرايان اسلامی انداخته اند مثل طرح شعار،، ممنوعيت روسری، ممنوعيت اشتعال و تبعيض عليه زنان،، می باشد نيفتيم.وقتی که ترک های مهاجر آلمان در مخالفت با حجاب حرف می زنند، گفته می شود که اينجا اختلاف بين کماليست ها و اسلامی ها ست که عمل می کند. نويد کرمانی اسلام شناس می نويسد که عليرغم آنکه قوانين فرانسه به نظر او بسيار راديکال می باشند ولی حسن اجرای شان در آن است که شامل سمبل های تمام اديان می شود و فقط اسلام را در بر نمی گيرد، در حالی که در برخی ايالت ها آلمان سخن از دور کردن سمبل های اسلامی می باشد. او ميگويد که روسری سمبل بنيادگرائی نيست و يا داشتن روسری به معنی خطر برای امنيت آلمان نمی باشد. کسانی که چنين فکر می کنند، تنها يک جنبه از اسلام را می بينند. چنين برخوردی احساس بيگانگی مهاجران را نسبت به جامعه و کشور و محيطی را که درآن زندگی می کنی شديد تر می کند. مانع اينتگراسيون نيز می باشد بخصوص برای نسل دوم ترک ها که در شهر های بزرگ زندگی می کنند. کتايون اميرپور اسلام شناس ايرانی نيز چنين نظری دارد. که نبايد روسری را با بنيادگرائی يکی دانست اين که هر زنی که می خواهد روسری به سرکند، خواهان آن است که کشور آلمان را به کشور اسلامی تبديل کند اشتباه است با ممنوع کردن روسری، ميدان به بنيادگرايان اسلامی داده خواهد شد. انجمن هائی مثل شورای مرکزی مسلمانان و يا شورای اسلام که زير چتر آنها يک سری گروه های راديکال مسلمان مثل ميلی گوروش و برادران مسلمان – ايدئولوژی خودرا با قربانيان يهودی مقايسه می کنند و می گويند که مسئله روسری در آلمان مثل مسئله يهوديان در قرن ۱۹ و۲۰ می باشد. به کمک شعبات اين انجمن ها و گروه هاست که در آلمان تظاهرات روسری سازماندهی می شود. اينها پشتيبانان لودين می باشند و حتی گفته می شود که مخارج وکلای لودين بوسيله آنها پرداخت می شده. لودين با پشتيبانی آنها در مدرسه ای اسلامی در برلين استخدام گرديده است. جنبش احمديه در دفاع از روسری روی سايت اينترنتی خود به تبليغ روسری می پردازد. روی اين صفحه می خوانيد که روسری يک اعتراض است. اعتراض به توجه به ظاهر و هدايتی است به ارزش های درونی، غرور و افتخار. با حجاب به اين که زن به تبديل به موضوع سکس شده اعتراض می شود، روسری اعتراضی است به فضای فشرده جنسی- سکسی در اجتماع. روسری انتخاب فردی هر آنکس است که آنرا بسر دارد، انتخابی برای نشان دادن تفاوت. آنها می نويسندد که فقط ماهی های مرده با موج حرکت می کنند و با جمله ای از فرويد جملات خودرا مدلل می کنند: ازدست دادن حيا يعنی آغاز بربريت. حقوق بشر حتی از ديدگاه حقوق بشر نيز بحث روسری بحثی پيچيده می باشد، زيرا ديدگاههای مختلف مقابل هم قرار می گيرند.مسئله برابری زنان؛ مسئله آزادی دين، که حفظ و احترام به آنها هم در قانون اساسی و هم در قوانين بين المللی حقوق بشر قيد گرديده اند، در بستر اين بحث تنيده اند و هردو از اهميت ويژه ای برخوردارند. اما در رابطه با آزادی مذهب دو معنی برای آن قائل شده اند. آزادی مثبت و آزادی منفی. آزادی مثبت به معنای حق داشتن آزادی برای داشتن اعتقاد دينی و زندگی شخصی يا گروهی براساس موازين اين اعتقادی. و آزادی دين به معنی منفی آن به اين معناست که عليه خواست فردی تحت نفوذ مذهبی قرارگرفتن و يا اعمال مذهبی را با اجبار ادا نمودن. در رابطه با معلم اين مسئله مطرح است که اعتقادات مذهبی معلمان تاچه حد می تواند روی شاگران تاثير بگذاردو تا چه اندازه آنها موظف می باشند از شدت اين تاثير بکاهند و يا حتی جلوی آنرا بگيرند. از موضع حقوق بشر در اين دعوا فقط يک پوزيسيون وجود ندارد. قانونگزار ميتواند متعدد بودن مذاهب را درمدارس آزاد بگذارد ولی بايد شرايط اجرای آن نيز مهيا گردد. يعنی شرايط پذيرش اين تعدد نيز می بايد وجود داشته باشد. برای درک حقوقی که در اين دعوا مطرح است ابتدا بايد همگنانی يکايک حقوق بشر را شناخت. مثلا اين که کرامت انسانی که در حق بشرتحکيم شده مورد حمايت قرار گيرد. حق فردی و سياسی مورد شناسائی قرار گيرد که خود ضمانتی است برای آزادی حقوقی /اينکه تمام انسان ها آزاد و برابر در شرافت و حق متولد شده اند. آنها با وجدان و عاقل هستند و بايد با يکديگر براساس برابری روبرو شوند. تما م اين معانی برابری و آزادی ريشه در حقوق بشر دارد. تمام اين قوانين دست به دست هم ميدهند تا شرافت انسانی را که اصل است حفظ کنند. حقوق بشر بطور اتفاقی کنار هم قرار نگرفته اند بلکه يک وابستگی مهربانانه از پديده های جدا هستند بدون آنکه اين جدائی صدمه ای به تماميت آنها بزند. مثلا آزادی انديشه با زير پا گذاردن حقوق قضائی بوجود نمی آيد يا حق آزادی مذاهب، فقط با آزادی کامل در جامعه امکان پذير می باشد. دخالت در دمکراسی با آموزش و تحصيل ممکن است و اينکه اين اين حقوق در کنار يکديگر قرار ندارند بلکه روی هم قرار گرفته اند. محدود کردن يکی از اين حقوق بنفع حقی ديگر عليه پرنسيب جدائی ناپذير بودن حقوق بشر ميباشد و باعث ضعيف شدن موقعيت حقوق بشر می گردد. آنجائی که ازادی مذاهب را بنفع برابری زن و مرد محدود ميکنند، حقوق بشر را در کليت خود محو ميکند. اما در مورد خاص دعوای روسری در آلمان نظر هاينه بيله فلد اين است که روسری می تواند مقاومتی در مقابل تبعيض در جامعه آلمان باشد، يا يک نوع تنوع در مد اسلامی برای حفظ فرهنگ ترکی. نوعی تحول در کماليسم در جامعه ترک ها. بنيادگرايان هم در صدد هستند از روسری به عنوان وسيله ای عليه جامعه ليبرال و آزادی های مدنی استفاده کند. بهمين دليل روسری سمبلی است که ميتواند معانی مختلف داشته باشد. ميتواند سمبل سرکوب زنان بنام دين و يا سنت و فرهنگ باشد، سمبل آزادی انتخاب اعتقادات مذهبی باشد و يا نشانه ای سياسی را به نمايش بگذارد. اين معانی متفاوت تصميم گيری راجع به آنرا دشوار می کند. اما نمی توان روسری را يا سمبل سرکوب زنان ويا زنانی را که حجاب برسر دراند را بنيادگرايان ناميد و به آنها تهمت زد که ضدامنيت کشور می باشند..اين طريق تحزيه و تحليل از روسری به محدوديت آزادی دين می انجامد. بنا براين دلايل نميتوان انرا ممنوع اعلام نمود. وممنوع کردن آن همه راه ها را برای حل مسئله مسدود می کند. همچنين بايدد توجه داشت که حق فردی مثبت آزادی دين برای خانم معلم يعنی داشتن ايمان و زندگی براساس موازين اعتقادی، در رقابت خواهد بود با حق منفی آزادی دين برای شاگردان اين خانم. اين حق که در مدارس دولتی برخلاف خواسته آن ها تحت نفوذ ويا تاثير مذهبی قرارگيرند که اين نيز در رابطه می باشد با حق والدين در تربيت دينی فرزندانشان، يعنی حضور سمبل مذهبی در مدرسه، حق والدين را در تربيت فرزندانشان، آنطور که می خواهند از بين می برد. اينجا صحبت از تقابل آزادی ميباشد. آزادی داشتن اعتقاد مذهبی که برای خانم معلم مثبت است برای شاگرد مدرسه منفی است، که در تقابل است باآزادی فردی مثبت، و همچنين در تقابل است با حقی که قانون برای والدين در تربيت فرزندانشان قايل شده. اين هم تقابلی ديگر چنين چيزی بهيچوجه قابل قبول نيست. بنا بر تمام دلايلی که در بالا آورده شد، نظر اين گروه اجتماعی بر اين است که اين مسائل فقط در صورتی قابل حل است که به شکل فردی و در رابطه با دعوائی که اقامه می شود بررسی شود و نه به شکل ممنوعيت عمومی يا عدم ممنوعيت. زنان بحث ميان زنان بسيار نيز در همين بستر می باشد؛ عده ای برله ممنوعيت اند و گروهی عليه آن، و اين در حالی است که زنان مسلمان از شعارهای فمينيست ها به نفع خود استفاده می کنند.،، بدن من به خودم متعلق است،، شعار ی که در سال های ۷۰ جنبش های زنان را به حرکت در آورد.طرفداران اصلی اين شعار؛ مخالف طرح اين شعار از طرف زنان مسلمان می باشند، زيرا معتقدندکه برای اين زنان، ديگران تصميم می گيرند. در بالا اشاره شد که زنانی که در کشورهای اسلامی به سر می برند، برای بدست آوردن حقوق خود مبارزه می کنند، عليه حجاب جه بشکل اجباری در ايران و چه به شکل تحميل از طريق ترور ووحشت در الجزيره و چه به شکل مبارزه برای ايجاد رفرم در قوانين به نفع زنان در ديگر کشورها. اما در کشورهای اروپائی، قضيه شکل عکس دارد، در اين کشورها هرروزه بر تعداد زنان مهاجری که حجاب برسر می کنند اضافه می شود وآنها با پشتيبانی مالی و تبليغاتی بلندگوهای خود، چه از طريق مساجد و محافل فرهنگی اسلامی و چه از طريق سايت های انترنتی، با سواستفاده ازموقعيت اقتصادی که مهاجران در ان به سر می برند و بخصوص استفاده از گمگشتگی که جوانان مهاجر در کشور های محل زندگی شان دارند سرگرم فراهم کردن شرايط برای شرعی کردن حجاب در اين جوامع می باشند. برسر دفاع از حق اين زنان ميان فعالين جنبش اختلاف نظر می باشد. آليس شوارتسر در پرتره ای که از فرشته لودين در مجله اما آورده از قول شاهدی اشاره ای به اظهار نظر فرشته لودين در باره زنان آلمانی می نويسد:.... او علاوه بر مطالب ديگر گفت که زنان آلمانی همه ناپاک هستند و فقط زنان مسلمان پاک اند. زنان مسلمان بيشتر از زنان آلمانی دارای حق می باشند و مقام بالاتری از مردان دارند. شاهدين ديگری نيز شهادت داده اند، که لودين در هدايت بازديدکنندگان از مسجد گفته است که روسری برای زنان نقش حامی را در مقابل ازخود بزرگ بينی آلمانی ها بازی می کند. در بالا اشاره شد که مسئولين سياسی بخش زنان احزاب آلمان تقريبا همه حجاب اسلامی را سمبل نابرابری زن می بينند و موافق ممنوعيت آن می باشند. آليش شوارتسر، ازجمله زنانی است که مخالفت خودرا با حجاب از ديدگاه فمينيستی مطرح می کند و شمشير مبارزه عليه بنياد گرائی اسلامی را از رو بسته است. او در مقالات متعددی که در اين باره نوشته، سعی دارد اثبات کند که درخواست فرشته لودين، ابتکار او به تنهائی نمی باشد. او با تحقيقاتی که در اين زمينه انجام داده سعی دارد رابطه لودين را با نهادهای بنيادگرايان اسلامی نشان دهد و با تحليل مواضعی که او گرفته، معتقد است که فرشته لودين قربانی ی بيگنا ه نيست. او برای ايجاد فضا برای خواست های بنيادگرايانه وارد ميدان شده و نبايد به او و به بنيادگرايان اين فرصت را داد. او در نوشته های خود از تجربه سفر خود به ايران، و سرنوشتی که زنان ايران به آن دچار شدند صحبت می کند. در کتاب هايدی استرايش هم به مواردی بر می خوريم که در ارتباط با رابطه فرشته لودين با نهاد های بنياد گرا اشار ه می شود. اما بسياری از زنان متمايل به جناح چپ جنبش زنان آلمان، بحث حجاب را از زاويه راسيستی تجزيه و تحليل می کنند و هر چند حجاب را عامل نابرابری زنان در اسلام می بينند، اما مخالف شکل گفتمان وسياستی هستند که در آلمان اعمال گرديد. آنها به ضايع شدن حق اقليت مسلمان و تبعيضی که ميان مذاهب و بجای آوردن فرايض دينی شان بامسيحيان گذاشته می شد اعتراض و انتقاد دارند. اين اعتراض را در حمايت از خواست زنان مهاجر مسلمان و در انتقاد از سياست های آلمان مطرح می کنند ولی کمتر حاضرند عليه بنيادگرائی اسلامی موضع گيری نمايند، زيرا می خواهند فاصله خودرا از دولت آلمان و سياست های راسيستی آنها حفظ کنند!! زنان مهاجر خارجی نيز وارميدان گفتگو شده و بطرق مختلف برله ويا عليه ممنوعيت موضعگيری نمودند. ۶۰ زن آکادميک خارجی يک بيانيه در مقابل بيانيه ماری لوئيزه بک مسئول خارجی ها ازطرف دولت وقت آلمانو در دفاع از بی طرفی مدرسه امضا نموده اند. سيران آتش ممنوعيت روسری را تبليغ می کند و ميگويد ميدان دادن و آزاد گزاردن حجاب، آزادی و استقلال زنان مسلمان رامحدودتر می کند. زنانی که به دنبال شغل و کارير می باشند و آزادی انتخاب دارند می توانند برای چند ساعت روسری را کنار بگذارند و يا کلاه گيس سر کنند مثل دانشجويان ترکيه. او بيشتر دل بر زنانی می سوزاند که در روز حتی يک ساعت آزادی ندارند تا برای خود تصميم بگيرند. نجلا کلک ميگويد روسری موقعيت خصوصی يک دختر نيست. آنها معمولا جوانتر از آن هستند که بتوانند نظری داشته باشند. اين عملکرد مردانه است که بخشی از جامعه را به چنين بحثی وارد می کند. آنها که بچه ها را با روسری به مدرسه می فرستند، از حضور آنها در کلاس ها ی ورزش جلوگيری م کنند و همراهی و شرکت در سفرهای مدرسه همراه هم کلاسيشان را مانع می شوند، برادرانی که خواهران را زيرفشار می گذارند، مردانی که خودرا انسان های برتری می دانند و عليه زنانشان خشونت بکار می برند. اين اعمال، آپارتايدی عليه زنان توسط مردان و هيچکس اين موارد را زير سئوال نمی برد. شيرين عبادی نيز مينويسد، وقتی که آنها کار ترويجی نکنند، بايد آزاد باشند روسری داشته باشند، همانطور که هرکس حق دارد با کلاه به گردش برود يا لخت. من مطمئنم که انسانها بايد اين آزادی را داشته باشند که انچنان که می خواهند زندگی کنند. اينکه بعضی کشورها در صدد هستند، روسری به سران را از تدرس محروم کنند، عملشان عليه آزادی خواهد بود، اينکه در بعضی از کشورهای اروپائی زنان با حجاب از حق نمايندگی در مجلس محروم می شوند، متناقض است باايده ی آزادی،ما بايد ياد بگيريم کناريکديگر در آزادی زندگی کنيم، حتی وقتی ايمان و عقيده مان با هم يکی نيست. نيره توحيدی سئوال می کند که قانون ممنوعيت حجاب چه کمک مشخصی به اين دختربچه ها و نوجوانان خواهد کرد؟ و باز هم برای او روشن نيست که آينده دخترانی که اجازه ورود به مدارس دولتی و عرفی را ندارند چه خواهد بودو چه سرنوشتی در انتظارشان می باشد، با درس خواندن در مدارس خصوصی مذهبی و در محيطی بسته، سرنوشت آنها بابنياد گرايان بيشتر گره خواهد خورد. و امکان آينده ای مستقل به کلی از آنها گرفته خواهد شد. شهلا شفيق در نوشته های خود از خطری که بر اثر تهاجم مذهبی لائيسيته را تهديد می کند صحبت می کند. بر اين نظر است که بنيادگرايان از پشت سنگر حجاب مبارزه ای عليه لائيسيته و دمکراسی براه انداخته اند و بايد مقابل اين موج ايستادگی کرد. او معتقد است که اتفاقا اولين قربانيان اين تهاجم زنان هستند و بخصوص زنان مسلمان. و مثال شرايط زندگی دختران و زنان را در گتوهای فرانسه ميآورد که کنترلشان بدست پسران و مردان جوان است. و اگر دولت در مقابل اين فشار عقب نشينی کند،اجازه داده است که حقوق اين زنان بيشترتهاجم قرار گيرد. عليرغم آنکه بسياری از فعالين و تئوريسين های فمينيست آلمانی وايرانی، حجاب را سمبل نابرابرزنان در اسلام و دنيای اسلامی ميدانند، سر بحث حجاب، بجای تحليل و موضعگيری از ديدگاه سکسيستی (جنسيتی) به تحليل و موضعگيری از موضع راسيستی و تحليل از نظرگاه نسبيت فرهنگی پرداخته اند وبه گونه ای به ديدگاه اين بخش اززنان نزديک می شوند. من نگاهم در اين تحليل به اين دو ديدگاه در جنبش فمينيستی ميباشد که نقش تعيين کننده ای در پيشبرد بحث حجاب داشته اند. نتيجه گيری از مسائلی که به علت کمبود وقت بشکل بسيار مختصر ارائه شده، و پيدا کردن راه حلی برای اين معضل کار آسانی نيست. شرايط ويژه در آلمان اين نتيجه گيری را سخت تر می کند. از ديدگاه حقوقی، از معلم مسلمان حقی گرفته شده که در قانون اساسی آلمان در در مواد ۳ و ۴ قيد شده است. در آلمان سعی نشده که همه سمبل های مذهبی را از مدارس دور نمايند تا بی طرفی دولت را تامين نمايند، گويا تنها سمبل های مذهبی اسلامی است، که بی طرفی مدارس دولتی را از بين می برد. تبعيضی که ميان مذاهب مختلف گداشته می شود و ارجحيتی که به مسيحيت داده می شود مغاير است با قوانين اساسی و حقوقی بشری. حل اين مشکل در فرانسه بسيار آسانتر بود. دور کردن تمام سمبل های مذهبی اعم از صليب و کاپه و روسری، امکان تبعيض ميان اديان راازبين می برد. و در اين شرايط، از ديدگاه حقوق بشر، نه تنها نمی توان خواست ممنوعيت عمومی فقط برای روسری را مطرح کرد، بلکه بايد به رسيدگی به موارد بصورت فردی فکر کرد. از نظر سياسی اما، می شود بر خواست های فمينيستی خود پافشاری کرد. شعار بدن من مال خودم است شعاری است که بخصوص امروزه بايد دوباره داده شود. اگر زنان با اين شعار مقابل جامعه مرد-پدر سالار ايستادند تا به حقوق خود برسند، امروزه نيزبايد به دفاع از آن برخيزندو جلوی سوء استفاده از بدن زن را، برای رسيدن به مقاصد ارتجاعی بگيرند. حتی اگر اين بار جامعه پدر/ مرد سالاراين شعار را با پشتيبانی زنان و از دهان آنان مطرح کند. از نظر سياسی اين دست آوردهای دمکراسی و لائيسيته است که از جانب بنياد گرايان مذهبی و در اين برهه، بنياد گرايان اسلامی مورد حمله قرار گرفته،.زنان برای تصويب هر قانونی، برای در هم شکستن هر ارزش پدرسالارانه؛ برای نو نمودن معيارهای اخلاقی- دينی، سال ها مبارزه کرده اند. زنان بی حجاب را عامل سکس معرفی کردن که در پس کله و در تئوری های تئوريسين های بنياد گرايان دينی وجود دارد، دست درازی به کرامت انسانی و بی حرمتی است که نسبت به حقوق زنان صورت می گيرد. ما بايد سدی باشيم مقابل اين موج، حتی اگر جلوداران اين حرکت زنان باشند. اين زنان خواهران ما نيستند. اين زنان حاميان جوامع پدر- مرد سالار می باشند و در جبهه مقابل ما قراردارند.
.
.
ميهن روستا فرانکفورت ۲۷.۱.۲۰۰۷
...
برای جمع آور اين مجموعه از ادبيات زير استفاده شده است:.
Der Kopftuchstreit اثر هایدی استرایش Die Gotteskrieger und falsche Toleranz جمع آوری شده توسط آلیس شوارتسر.
.
Keine ungleiche Behandlung der Religionen نوشته نوید کرمانی

Das Kopftuch Diskurs, Quelle : www. Quantara.de Stand 28.6.2005 Zur aktuellen Kopftuchdebatte in Deutschland
Anmerkung aus der Perspektive der Menschenrechte, هاینر بیله فلد Deutsche Institut für Menschenrechte .
.
.مقاله کتایون امیرپور که در تاریخ 2.10.2003 در کوانترا 2003 به چاپ رسید
.
نه حجاب اجباری و نه بی حجابی اجباری مقاله از دکتر نیره توحیدی
.......................
.......................................................................................................
دوستان عزيز توجه داشته باشيد که اين متن کامل مقاله ای است که نوشته شده ولی به علت کمبود وقت، بخشی از آن هنگام ارائه در سمينار سراسری سالانه تشکل های زنان و نان دگر/ وهمجنس گرای ايرانی در آلمان که در تاريخ ۲۶ تا ۲۸ ژانويه ۲۰۰۷ در فرانکفورت برگزار گرديد، حذف گرديده بود