سمینار های سالیانه، زنان همجنسگرا و معضل " حضور"! / شادی امین

تغییر نام سمینار بیش از سه سال است که بدون دستاورد جدی به موضوع جدل ما بدل شده است. در عین اهمیت این موضوع اما با آن به گونه ای برخورد می شود که گویی موضوعی است حل شده. این موضوع تا کنون علی رغم ضرورت بحث مجدد ، در زمان های ناکافی در دستور کار سمینارها قرار داده شده و یا از بحث حول آن ممانعت شده است.
دوستان برگزار کننده سمینارامسال در برلین نیز به دلیل نا روشنی تصمیم سمینار فرانکفورت (سال 2007) مبنی بر تداوم بحث در برلین ، عملا جایی را برای این بحث در نظر نگرفته اند.

دوستانی که بحث های من را شنیده اند استدلال مرا در مخالفت با این شیوه نامگذاری و این نام میدانند. پروسه به اصطلاح رای گیری حول این موضوع تنها یک شوخی تلخ و بی احترامی به تمامی ضوابط مرسوم و معمول و پذیرفته شده چنین روند هایی است.

روند به اصطلاح تصمیم گیری چگونه بود؟

در سمینار نوامبر 2004 در کلن در روز جمعه میز گردی تحت عنوان "آنچه خصوصی است سیاسی است ..." صورت گرفت که برای اولین باربه بحث تغییر نام سمینار ها پرداخت. در روز یکشنبه در هنگام گزارش یکی از کمیسیون های کاری ، مسئول ارائه گزارش ، از بحث بر سر تغییر نام در گروه کاری خود گزارش می دهد و مطرح میکند که اکثریت حاضرین در گروه کاری آنها موافق تغییر نام سمینار بوده اند. در ادامه میگوید :"مافکر کردیم جهت ارزیابی از ذهنیت جلسه نسبت به استفاده از نام زنان لزبین در نام سمینار این مسئله را به رای بگذاریم" و با چنین استدلالی (ارزیابی از ذهنیت جلسه!) موضوع به رای گذاشته می شود و حتی من نیز به این موضوع رای میدهم . با این هدف که روشن کنم که مخالفت با این نوع تغییر نام ، به معنای مخالفت با علنی شدن و اعلام حضور زنان همجنسگرا نیست.

در شلوغی حاصل از پایان جلسه ، جمعبندی اینچنین صورت میگیرد که:" سمینار به کمیته برگزاری آینده وظیفه میدهد که نام مناسب را فرموله و برای رای گیری ارسال کند." علی رغم اعتراضات من به طی چنین پروسه غیر اصولی عده ای از دوستان گویا پیروزی در این امر را با هویت خود گره خورده میدیدند و با هر روشی قصد داشتند نشان دهند که جنبش زنان با این نامگذاری به مرحله جدیدی پای گذاشته است.
بعد ها سندآمای بحث های سمینار کلن در نوامبر 2004 توسط دوستان هانوفر منتشر شد که با یک چرخش قلم نام دو شرکت کننده در میز گرد (شادی امین و فرزانه رضی) و استدلالاتشان در مخالفت با اینگونه تغییر نام سمینارحذف شد.

در اینجا من دلایل خودم در مخالفت با این تغییر نام را به صورت مختصر ذکرمیکنم.

رئوس بحث من چنین بود:

استدلال اول: "بحث حول این موضوع ناکافی است و با چنین تصمیم گیری عجولانه ای ما عملابه بحث ها پایان داده و موضوع را پایان یافته اعلام می کنیم."
در سند آمایی که دوستان هانوفر منتشر کرده اند تعجب خود را از عدم استقبال و به نوعی "سکوت" حول این بحث اعلام می کنند. آنها به یکی از مهم ترین دلایل این موضوع که همانا اتخاذ روش های صحیح برای فعال کردن جمع است اشاره نمی کنند و فراموش می کنند که با فضای ایجاد شده عملا جمع را از امکان تاثیر گذاری خود محروم کردند. البته ظاهرا دوستان از هر اظهار نظری استقبال می کردند، اما مرز این استقبال تا آنجایی بود که به سرعت انجام این تغییر نام لطمه ای نزند! والا اصولی این می بود که وقتی بخش وسیعی هنوز دلایلی در مخالفت با این تغییر نام دارد (و از قضا کسانی که در مخالفت با همجنسگرایان در پشت مخالفت با نام سمینار نظر می دادند، مگر نه اینکه در یک فضای آرام و دوستانه بحث میتوان رسوبات عقب مانده فرهنگ مردسالاری را پالایش داد و با آن مقابله کرد؟) ما بایستی برای دامن زدن به این جدل وحداقل شنیدن بحث های دیگران به جای توسل به رای گیری از روش اقناع نیز استفاده میکردیم. امری که دوستان در گرد و خاک حاصل از "تحول" ایجاد شده ، فراموش کردند.

استدلال دوم : "اگر ما با این تغییر نام همزمان به برگزاری جلسات علنی پیرامون همجنس گرایی و ... نپردازیم عملا به یک حرکت صوری دست زده ایم که با تابو شکنی همراه نخواهد بود و فقط میتواند باعث دلخوشی خودمان شود بدون آنکه تاثیر واقعی در فضای سیاسی- اجتماعی محیطمان بگذارد."
امروز پس از گذشت سه سال وقتی به عملکرد بیرونی مان نگاه می کنیم جای چنین جلساتی همچنان خالی است. به استثناء مصاحبه ها وجلسات سخنرانی ای که در شهر ها و کشورهای مختلف توسط آکتور های این جنبش صورت گرفته که محور آنها برخورد به مناسبات جنسیتی و نقد مناسبات دگرجنس گرایانه حاکم بوده است.(بیش از 20 جلسه سخنرانی، مصاحبه تلویزیونی و ...که بیشتر هم خارج از آلمان بوده است!) و مدافعین اینگونه تغییر نام بدون پیوند دادن این گام با گام های عملی دیگر و روشنگری در شهر های خود عملا هدفی را که مدعی اش بودند به کناری گذاشتند.

استدلال سوم: "ما بایستی اگر به چنین تغییر نامی معتقدیم از شهر های خود آغاز کنیم و نام تشکل های شهری مان را تغییر دهیم تا در یک چالش واقعی و تابو شکنانه با محیط زیستمان قرار گرفته و در چنین جدلی ذهنیات عقب مانده را پس زده و بتوانیم در این مورد روشنگری نماییم."
در سه سال گذشته نه تنها این اتفاق نیز نیفتاد، بلکه برخی دوستان مدافع تغییر نام نیز در گزارشات علنی خود در مورد سمینار ها از ذکر نام کامل سمینار طفره رفته و به "سمینار سالیانه زنان ایرانی" بسنده می کنند.(رجوع کنید به گزارشات منتشره پس از سمینار هانوفر) این امر نیز مغایر هدف تابو شکنانه این تغییر نام است . این مسئله بیشتر ثابت میکند که ما تغییر نام را امری درونی و در عین حال حاصل تکامل پروسه بحث های درون جنبش زنان میدانیم. امری که به نظر من واقعی نیست و یک تحمیل مکانیکی و مصنوعی بود. و به همین دلیل نیز نتوانست علی رغم حسن نیت بسیاری از دوستان در این تلاششان به نتایج مطلوب دست یابد.

به هر رو نام به اصطلاح "انتخاب" شده نیز با اشکالات عدیده ای روبرو است که دوستان دیگر بارها به آن اشاره کرده اند که متاسفانه با بی اعتنایی با آن برخورد شده است. اما اجازه میخواهم یکی از مهم ترین ایرادات وارده به این نام را در اینجا بیان کنم تا شاید مجالی برای فکر و اقدام مجدد و حساب شده حول تغییر نام را ایجاد کند.

نام سمینار:

دوستان ما در استفاده ازتجربیات تاریخ جنبش زنان اروپا و بویژه زنان آلمان دچار یک اشکال اساسی شدند. در جنبش زنان دهه هشتاد نام زنان لزب به تشکل های موجود اضافه شد تا مناسبات مرد سالارانه و دگر جنس گرایانه حاکم را نقد کند و حضور زنان لزب و فعالیت هایشان را علنی کند .
در نام انتخاب شده برای سمینار: سمینار سراسری سالانهء تشکل های زنان و زنان دگر- وهم جنس گرای ایرانی درآلمان ، ما تنها با اضافه شدن نام "زنان لزب" روبرو نیستیم بلکه با یک تاکید بر دگرجنس گرایی روبرو هستیم که در حقیقت چنین تداعی میکند که زنان شرکت کننده در این سمینار ها زنان دگر جنس گرا و هم جنس گرا هستند که البته همه نیزآزادانه انتخاب خود را کرده اند! اینکه دگرجنس گرا بودن زنانی که در کنار ما هستند چنین تعریف شود امری است که بارها مورد مخالفت آنها قرار گرفته است. این تغییر نام از این جنبه نیز گامی لرزان و نا دقیق است که تاییدی بر دگرجنس گرایی اجباری است. از سوی دیگراعتراضات به حق برخی زنان همجنسگرا را نیز نادیده میگیرد که معتقدند با این نامگذاری به توهم پراکنی در مورد وجود برابری بین زنان دگر جنس گرا و همجنس گرا در این جلسات دامن زده میشود.
واقعیت این است که هموفوبی و در بهترین حالت عدم شناخت و آگاهی فمینیستی از "همجنس گرایی" در بین زنان باعث شده است که همچنان بسیاری ازفعالین زنان غیر همجنسگرا دفاع از حق حیات همجنسگرایان را پوئنی در میزان ترقی خواهی خود دانسته و به آن بسنده کنند. بی دلیل نیست که در کمتر مصاحبه و نوشته ای از این "پژوهشگران" ما به نقد دگرجنسگرایی اجباری و عواقب آن برای زندگی زنان بر میخوریم. این دوستان گرامی اینگونه بحث ها را برای جلسات صرفا زنانه گذاشته اند!


***************************

من فکر میکنم میتوان با تبادل نظر به راه هایی دست یافت که این بحث ها را بدون پیش داوری و جبهه گیری های معمول تعمیق دهد. من به این مختصر بسنده میکنم ، هر چند که میدانم جنبه های مختلف این موضوع را میشود و باید از جنبه تئوریک نیز شکافت. شاید جایی و زمانی دیگر...

دوستان عزیز!
جنبش زنان سالهاست که خود یکی از بهترین منتقدان این جنبش بوده است. نکات ذکر شده در این نقد کوتاه ، بر حفظ دستاوردهای این جنبش تاکید کرده و تعمیق واقعی آن را طلب می کند. تجربه ای غنی و گاها تلخ به ما گوشزد میکند که در انتخاب روش و سبک کار خود در این جنبش دقیق باشیم.
ما با جنجال و هیاهو نمیتوانیم به اهداف خود دست یابیم.
روش های حساب نشده و گام های عجولانه ما را به بیراهه خواهد برد و یا در بهترین حالت انرژیمان را هدر خواهد داد.
به نظر من امروز وقت آن رسیده که با توجه به تجربه سه سال گذشته و بحث ها و ایراداتی که به این روش مطرح شده است ، مجموعه سمینار نگاه تازه ای به این موضوع انداخته و به نقض کاستی های موجود بپردازد.

با دوستی و هبستگی
شادی امین
17 ژانویه 2008
ShadiAmin@web.de
www.shabakeh.org