نظرات من برای میزگرد نقد و بازنگری سمیناربا نام زنان دگرـ و هم ـ جنس گرای ایرانی

مهوش صالحی
.
.

خلاصه
١ـ اختیارشیوه غیر اصولی در انتخاب اسم ورأی گیری
٢ـ تناقض تئوریک در اسم سمینار وتحمیل هویت اجباری به زنان
٣ـ دستاوردها و تابوشکنی های سمینارها در محتوا بوده نه در اسم
٤ـ نقد تئوری دگرجنسگرایی اجباری ـ ناکافی بودن اون برای آرمان رهایی زنان
٥ ـ آرمان رهایی و چندآوایی
٦ ـ پیشنهاد اسم برای سمینار

١ـ اختیارشیوه غیر اصولی در انتخاب اسم ورأی گیری

با توجه به اسناد و گزارش های موجود در باره سمینارهای سراسری و با توجه به اسنادی که دوستان برگزار کننده سمینار٢٠٠٥ (فوریه ٢٠٠٦) به اسم سندآمای بحث در باره تغییر و تکمیل عنوان کلی سمینار سراسری منتشر کرده درتمام پیشنهادهایی که برای تغییر اسم سمینار می شه به هیچ عنوان قرار نیست که اسم زنان به زنان دگرجنس گرا تغییر پیدا کنه بلکه فقط اسم زنان لزب به اون اضافه بشه.
در رأی گیری کلن هم در سمینار ٢٠٠٤ فقط به عوض شدن اسم رأی داده می شه و نه به اسمی که الان هست.
من از گزارشهای سمینار سال ٢٠٠٤ که شامل صحبت های سیمین نصیری و همینطور گزارش عفت ماهبازدر گاهنامه شماره 35 هست نقل می کنم.

گاهنامه شماره ٣٥ صفحه ١٣
ً امیدوارم بحث هایی که امشب و دو روز آینده خواهیم داشت یاری مان کند تا این قدم عملی را برداریم وبگوییم و بنویسیم سمینار سراسری سالانه تشکل های مستقل زنان و زنان لزبین های ایرانی در آلمانً

گاهنامه شماره ٣٥ صفحه ١٠
ًسیمین نصیری از هانوفر استدلالهایش را برای اضافه شدن نام لزب ها به سمینار سراسری بیان می کند و سعیده سعادت تاریخچه و چگونگی پیش برد این موضوع در آلمان را عنوان می کند.ً

کمیته برگزار کننده سمینار سال ٢٠٠٥( فوریه ٢٠٠٦) دو اسم رو که اسم اول حاوی همون پیشنهادهای سمینار ٢٠٠٤ بوده واسم دوم رو که روشن نمی کنه از کدام کلاه شعبده بازی دراومده و از طرف چه کسی پیشنهاد شده به طریق نامه و ای میل به رأی می ذاره که عبارت است از
١- ـسمینار سراسری سالانه تشکل های زنان و زنان لزبین ایرانی در آلمان
٢- ـسمینار سراسری سالانه تشکل های زنان و زنان دگرـ و هم ـ جنس گرای ایرانی درآ لمان
و با وجود اینکه قراره این اسم در سمینار٢٠٠٥ عوض بشه با ٢ رأی موافق برای اسم اول و ٤ رأی موافق برای اسم دوم و یک نظرمبهم و یا مخالف به خودش اجازه می ده اسم دوم رو روی سمینار بذاره.
و یک صبح فرخنده ما بیدار می شیم و می بینیم که تمام زنهای غیر لزب که در سمینار شرکت می کنن به لقب مصفای دگر جنس گرا مفتخر شدن و صفت مستقل هم از تشکل ها که آغاز گران این سمینار ها اونهمه بحث و مجادله و تأکید روش کردن اصلأ حذف شده.
دوستان عزیز دمتون گرم. به این می گن اما نتداری در شهر زنان.

٢ـ تناقض تئوریک در اسم سمینار وتحمیل هویت اجباری به زنان

این نام گذاری زنان رو به دو گروه و فقط دو گروه مجزای دگرجنسگرا و همجنس گرا تقسیم می کنه.
این تقسیم بندی بر مبنای تقسیم انسان ها به دو جنس کاملأ مشخص و مجزا یعنی جنس مرد وجنس زن انجام می گیره و همین تقسیم بندی در تضاد قرار می گیره با نقد به هنجارهای دگرجنسگرا که در اون ها هم چندگونگی و ابهام در هویت جنسی انسان ها بکلی نادیده گرفته می شه.
اول اونهارو درست با معیارهای هنجار دگر جنس گرا به دو دسته دگر و هم یعنی مرد و زن تقسیم می کنه و در قدم بعدی هویت این آدم هارو فقط با دو گرایش از پیش تعریف شده یعنی یا دگرجنس گرا و یا همجنسگرا مهر و موم می کنه.
برای من جالبه که توی همین سمینار که کمیته برگزار کننده این اسمو روش گذاشته خانم فتحییه نقیب زاده
نظریات جودیت باتلر[١] رو به عنوان سخنرانی ارائه می ده .
من فقط یک تکه از سخنرانی رو می آرم که اون تضادی که بهش اشاره کردم روشن تر بشه.

گاهنامه شماره ٤١ صفحه ١٢
ً به اعتقاد باتلر در جامعه ای که دوجنسی ـ جنسیتی را قانونی می کند و یا به زبانی دیگر آن را به عنوان امری ًطبیعیً می پذیرد ، دگر جنس گرایی به امری اجباری تبدیل می شودً

به این ترتیب اسم سمینارفقط دو گرایش جنسی و یا دو مدل هویتی رو اجبارأ به زنان شرکت کننده تحمیل می کنه و گونه گونی هویت ها ی زنان رو کاملأ نادیده می گیره.
این که مثلأ بسیاری از زنان گرایش های جنسی مبهم و یا چندگونه و به قولی سیا ل دارن و یا اصلأ فاقد گرایش جنسی هستن.
و همون دوجنسگرایان هم که سعیده سعادت توی جزوه آورده یکباره از قلم می افتن.

این یک جور قیلی ویلی رفتن و بد فهمی تئوری هاییه که دوستان ما در سمینار ها و نشریه ها باش یه قل دو قل بازی می کنن.

شاید هم یک کپی برداری ناشیانه از مطالبات زنان لزب آلمانی است که خواهان آن هستند که مرزهاشان با زنان دیگه مخدوش نشه و از اسم هایی مانند « زنان و لزبین‌ها [٢]» استفاده می کنن ولی دیگه برای بقیه اسم و هویت جنسی تعیین نمی کنن.
شاید هم ما هنوز از اسم لزب می ترسیم و هم جنس گرا بی خطر تره.
بعد هم مگه نه این که هر کسی که همجنسگرا نیست چشمش کور دگر جنسگرا س . هر کسی هم که نمی تونه با این دو لباس فاخرارزانی ما کنار بیاد دندش نرم لخت بگرده.

٣ـ دستاوردها و تابوشکنی های سمینارها در محتوا بوده نه در اسم

جنبش زنان ایرانی در میان تمام نیروهایی که خارج از کشور فعالیت می کنن یکی از پرجسارت ترین و پیشقدم ترین ها در حوزه تابو شکنی بوده.
جنبشی بوده که بدون هراس به تمام حوزه های تابو شده پا گذاشته و با اخلاق دوگانه و پدرسالار حاکم به چالش برخاسته.
تابوی باکرگی، عشق آزاد ،حاکمیت بی قید و شرط برتن و جنسیت، طلاق، مادری بدون همسرو همجنسگرایی و این لیست درازه.
این جنبش واین سمینار ها برای همه زنان محمل و پشتوانه ای بوده که از مناسبات و روابط تحمیلی و ناخواسته بیرون بیان؛ به طرح های مختلفی که برای زندگی داشتن جامه عمل بپوشونن.خودشون و خواسته هاشونو بهتر بشناسن.
این جنبش در زدودن افکار نادرست و یا خصمانه بر علیه همجنسگرایی و برای به رسمیت شناختن همجنس گرایی سهم بزرگی داشته.
زنان لزب به این جنبش حرکت و غنا و عمق و جسارت بخشیدن و در مقابل همدلی و همراهی و فضا یی یافتن که بحث ها و مطالبات خودشونرو مطرح بکنن.
ولی این سمینار نمی تونه با گذاشتن یک اسم اونهم به شکل بالا ، جای یک تشکل و یا ارگان قوی برای زنان لزب ایرانی و فعالیت مستقل اونها برای مبارزه برای خواست هاشونو بگیره که ما فاقد اون هستیم.

٤- نقد تئوری دگرجنسگرایی اجباری ـ ناکافی بودن اون برای آرمان رهایی زنان

تجربه مبارزه اجتماعی و سیاسی نسل من کما بیش تجربه شیفته شدن به یک آرمان رهایی ونیندیشیدن مستقل و نپرسیدن و دنبال گله رفتن بود.
تجربه ترس از داشتن عقیده ای به جز اونچه که پسند روزه، این که به ما بگن روزیونیست، آوانتوریست، اکونومیست، خرده بورژوا و غیره.
همگام شدن با آنچه که به اون مین ستریم [ ٣] یعنی جریان غالب می گن.
امروز هم احساس من اینه که یک جریان غالب بر جنبش زنان ایرانی در آلمان ، حد اقل حول و حوش این سمینار ها غالبه که محور اون جریان فمینیسم رادیکاله.
و احساس من اینه که کسی که امروزتوی این سمینارها جسارت بکنه و نظری رو ارائه بده که منطبق بر همین مین ستریم [ ٣] نباشه ناخودآگاه این هراس رو داره که بگن هومو فوبی داره ، عقب مونده و محافظه کاره و یا جسارت شکستن تابو هارو نداره.
من امروز دوست دارم کمی هم به همین تابوی مین ستریم [ ٣] خدشه بندازم.
محورتئوریک فمینیسم رادیکال نقد دگرجنسگرایی اجباری و گسست از اون به عنوان محور مبارزه زنان برای رهاییه.
و چون بیشترین استدلال های تغییر اسم سمینارهم از تئوری های رایج دگرجنسگرایی اجباری نشئت
می گیره وگسست از هنجارهای دگرجنسگرایانه و ایجاد فضای همجنسگرایانه از طرف بسیاری به عنوان تنها آلترناتیوبرای در هم شکستن روابط قدرت پدرسالارانه ارائه می شه من اینجا فقط کوتاه به خطوط اصلی نقدهای موجود به این تئوری می پردازم.
نقد اول یک بعدی دیدن علت فرودستی زنان در این تئوری است به طریقی که منشأ تمام بلایا و مصائبی رو که زنها دچارش می شن فقط در دگر جنس گرایی اجباری و رهایی زنان رو در گسست از دگرجنس گرایی اجباری می بینه.
نقش مناسبات اقتصادی و سیاسی حاکم، نژاد و طبقه وسایر عوامل مانند عوامل فرهنگی، مذهب و امثال اون رویا اصلأ نمی بینه و یا کمرنگ می بینه و تمایزی بین ساختار های جوامع پیشرفته، عقب مانده و یا سطح دست آورد مبارزات زنان در اون جوامع قائل نمی شه.
این دیدگاه به هیچ متد علمی نشون نمی ده که اولأ زنان با بیرون آمدن از هژمونی مردان در حوزه خصوصی چطور می تونن اهرم های قدرت نظامی، قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و هژمونی در حوزه تکنیک و علم رو که تقریبأ به طور کامل در دست مرد هاست از دست اونها بیرون بیارن.
مردهایی که با در دست داشتن منابع قدرت و نفوذ و ثروت می تونن تمام سرویس هایی رو که لازم دارن و سنتأ از طرف زن ها به اون ها ارائه می شده از سکس گرفته تا انجام امور خانه و پخت و پزو شست و شوورفت و رو ومراقبت های درمانی و غیره با برتری اقتصادی که دارن بخرن.
دومأ از دیدگاه این تئوری چگونه می شه منافع زنان طبقه فرادست یا بورژوا رو با منافع زنان طبقات میانی یا فرودست گره زد.

جودیت باتلر فیلسوف و تئوریسین فمینیست هم که دیدگاه های جدیدی رو در مورد جنسیت مطرح می کنه معتقده که این دیدگاه زنان رو به عنوان یک گروه با مشخصه ها و منافع مشترک تعریف می کنه و تفاوت های قومی ، فرهنگی و طبقاتی رو نادیده می گیره و با نقد دگرجنس گرایی با نگرش فلسفی جدیدی، گسست از دگرجنس گایی اجباری رو در وارونه کردن رابطه قدرت ناکافی می دونه.

بگذریم از اینکه این تئوری هیچ راه حلی برای کار خانگی نداره وبار اضافی باز تولید نسل رو همگی به دوش زنها می اندازه.
زنان لزب طرفداراین نظریه هم نه در تئوری و نه در شیوه های زندگی که بر می گزینن آلترناتیوجدی دیگری رو ارائه ندادن.
اون ها هم به همون مدل زوج های زن و مرد باهم خانه مشترک می گیرن. بچه دار می شن.
یکی درس می خونه اون یکی کار می کنه. یکی کار می کنه دیگری خونه می مونه کهنه بچه می شوره یا هردو با هم بیرون کار می کنن و باید کار خانه و پرورش کودک رو سازمان بدن.
درست کپی زندگی های زناشویی دیگه حتی بدون اون حد از انتقاد که مثلأ انگلس از خانواده سنتی
می کنه.
انتقاد دیگر اینه که این تئوری روابط میان زنان و میان لزب ها رو ایدآلیزه کرده و به نوعی منزه جلوهپ
می ده چنانکه گویی قدرت طلبی و سرکوب، حسادت و جریحه دار کردن عواطف دیگری و خشونت و ضرب و جرح در این رابطه ها اتفاق نمی افته.
مناسبات میان زنان همون معضلات مناسبات میان مردها و رابطه بین زوج های لزب ، تمام معضلات زوج های مرد و زن رو می تونه داشته باشه.
یک ا شتباه متودیک که همین امروز هم طرفداران این تزو بخصوص زنان لزب می کنن اینه که تمام زنانی رو که درطول تاریخ در مقابل نقش های تحمیلی جامعه مردسالارمقاومت کردن و می کنن واز رفتن زیر حیطه قدرت مردانه و ایفای نقش همسری و مادری سرپیچی می کنن و می خوان که آزاد و آزاده زندگی کنن یا همه رو توی سبد زنهای همجنس گرا می ریزن و یا اصلأ حذف می کنن.
نظر من اینه که مبارزه با هنجارهای حاکم دگرجنسگرا فقط یکی از محور های مبارزاتی فمینیسم می تونه باشه و نمی تونه به بسیاری از خواسته های رهایی زنان از فرو دستی تاریخی پاسخ بده.

٥ ـ آرمان رهایی و چند آوایی

بنه‌دوتو کروچه [٤] تاریخ‌شناس ایتالیایی یک تز داره و می گه " تارخ بشر تاریخ آزادی فزاینده است "

من عمیقأ به این تزمعتقدم و چراغ راه من در بلبشوی این دنیای آشفته س.
و این آزادی که من سهمی از اون دارم و به نسبت تاریخ طولانی بردگی انسان ها و نیز تاریخ دراز فرودستی زن نسبی هست ثمره تمام مبارزه هایی است که تمام انسان های روی زمین قبل از من چه مرد و چه زن برای آزادی ، برابری، حقوق بشر و رهایی انسان و زن ها کردن.
من امروز از ثمره مبارزات زنانی بهره می برم که برای حقوق برابر مبارزه کردن. این امواج مبارزاتی روی هم سوار می شن و تداخل پیدا می کنن.
من جنبش زنان رو هم در همین راستا ارزیابی می کنم. امروز جنبش های رهایی و نیز جنبش های زنان جنبش های چندآوایی و مبارزه برای رهایی مبارزه در همه سنگر هاست. زمان تئوری ها و مبارزات تک آوا و تحمیل تنها یک نگاه به جهان به سر آمده.
در جنبش فمینیستی زنان ایرانی تمام دیدگاه های جریانات فمینیستی از فمینیسم لیبرال برابری طلب ، فمینیسم سوسیالیستی ، فمینیسم رادیکال و پست فمینیسم می تونه حضور داشته باشه.
چرا که آناکرونیسم [٥] یعنی ناهمزمانی که برجامعه ایران وموقعیت و هستی زنان ایرانی حاکمه و همین طور سطح رشد نابرابری که زنان از اون برخوردارن به نوعی مطالبات گونه گون هر کدام از این جریانات رو توی دستور کار جنبش فمینیستی قرار می ده.

٦ـ پیشنهاد اسم سابق تا تصمیم گیری جدید

من پیشنهاد می کنم که سمینار تا تعمیق یافتن این بحث ها و یافتن یک نام گویا تر که بیانگر محتوای مبارزه زنهای فمینیست ایرانی در آلمان باشه و یک شیوه معقول تر برای مشارکت زنان در انتخاب اسم جدید ، زیر عنوان همون اسم قبلی برگزار بشه.

*********************************
توضیحات:
[1] - Judith Butler
[٢] - Frauen und Lesben
[٣] - Main Stream
[٤] - Benedetto Croce
[٥] - Anachronism