بررسی فعالیت دو سال گذشته با نام زنان دگر- و همجنسگرای ایرانی


ژاله طالب حریری
.
.
نقدی کوتاه بر دگرجنس­گرایی اجباری
این واقعیت که زن­ها به عنوان جنس زن تاریخاًً در عرصه­های مختلف مورد ستم قرار گرفته­اند و هنوز هم می­گیرند برای کم­تر کسی در جنبش فمینیستی زیر سوال است. آن موردی که در این جنبش به خصوص در ممالکی مثل ایران مورد بحث و برخورد جامعی قرارنگرفته « دگر­جنس­گرایی اجباری » است. این مبحث سال­هاست بین فمینیست­های اروپایی و آمریکایی به عنوان پیش­روترین جنبش­های زنان بحثی جا افتاده است. میان زنانی که در جهان توانستند قدم­هایی مؤثر در بالا بردن رشد آگاهی و رهایی زن اروپایی و آمریکایی بردارند.
در این سمینارها برای اولین بار گلی عزیز در سال ٩٩ یعنی ٨ سال پیش بحثی جامعی در این زمینه ارایه داد که به راستی برای خیلی از شرکت‌کنندگان آن جلسه کاملاً تازگی داشت و بعد از آن در جلسات دیگری از این سمینارها به اشکال مختلف بردگی جنسی زنان از طریق کنترل جسمی، روحی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زنان دست­کم چندین بار توسط سعیده عزیز و سه سال پیش توسط خانم تورمر مورد برخورد اساسی قرار گرفت. شادی عزیز هم با ترجمه کتاب با ارزش « قدرت و لذت » قدم بزرگی را در باز­کردن این موضوع برای جنبش زنان ایران برداشته است.
سوال این است که چرا هم­واره بر این تأکید می­شود که زنان به طور طبیعی دگر­جنس­گرا هستند؟ و دگرجنس­گرایی اجباری چیست؟
در طول هزاران سال حاکمیت مردان بر زنان هویت اجتماعی زن جدا از مرد معنی نداشته است. زن هم­واره می­توانسته و هنوز هم در بسیار از جوامع دنیا از جمله ایران فقط از طریق هم­سر، پدر یا برادر مورد توجه اجتماعی قرارگیرد. زنی که تصمیم به زندگی بدون مرد می­گیرد و تنها زندگی می­کند و یا از هم­سرش جدا می­شود هم­واره به حاشیه­ی جامعه رانده شده و به عنوان یک زن ترشیده، زشت و بی­اخلاق و...که خواهانی ندارد معرفی شده و به انزوای اجتماعی کشانده شده است.
رابطه‌ی جنسی برای زنان فقط در ارتباط با مردان و آن هم برای ارضای جنسی مردان، برای زاییدن و آوردن فرزند برای آن­ها معنی و مفهوم داشته است. این که یک زن می­تواند مستقل از جنس مرد تمایلات جنسی داشته باشد و این تمایلات می­تواند اشکال متفاوتی هم داشته باشد مثل خود ارضایی جنسی و یا مثلاً تمایل جنسی زنی به زن دیگر هم­واره به عنوان امری غیر عادی، ضد اخلاقی و در به­ترین حالت به عنوان بیماری جنسی و روحی زنانه تعریف می­شود. چرا چنین است؟
از هزاران سال قبل، از زما­ن­هایی که مردان شروع کردند حاکمیت خود را در جامعه تثبیت کنند یکی از مهم­ترین ابزار برای حفظ و ادامه‌ی حاکمیت مردانه، کنترل جنسی زنان بود. مردان برای حاکمیت بر بدن زن و استفاده از زنان نه تنها به عنوان وسیله‌ی سکس و لذت مردان بل­که برای اطمینان از تولید فرزندانی که می­بایستی از تبار و خون آن­ها باشند، از طرق مختلف از جمله قوانین اجتماعی، مذهب، فرهنگ و ادبیات به کنترل جنسی زن دست زده و زنان را مرحله به مرحله به برده­ی خود تبدیل کردند. (توجه کنید به ختنه­ی - ناقص‌سازی جنسی- زنان در بسیاری از کشورهای آفریقایی)
برای حفظ این کنترل زنان هم­جنس­گرا را به عنوان جادوگر به آتش کشیدند و کشتند و هنوز هم در برخی از کشورها می‌کشند و یا در به­ترین حالت به عنوان بیماری روحی و جنسی به گوشه­ی تیمارستان­ها و یا به حاشیه­ی جامعه رانده شده‌اند و هنوز هم می­شوند.
تعریف از عشق در ادبیات هم­واره عشق یک زن به مرد جا می­افتد. موجودیت زنان هم­جنس­گرا از صحنه­ی ادبیات و تاریح حذف می­شود.آن­ها در مذاهب مورد خشم و غضب قرار می­گیرند و قوانین دولتی آن­ها را مجازات می­کنند و زنانی که به میل خود با مردانی دیگر می­روند در جامعه به عنوان زنان سبک­سر و بدنام شناخته می­شوند. هر گونه ابراز تمایل جنس زن بدون کنترل مردانه مورد طرد و غضب اجتماعی قرار می­گیرد. این تا به آن جا پیش می­رود و نهادینه می­شود که خود زنان پیش‌گامان اصلی ایستادگی در مقابل جسم و روان خود می­شوند و طوق بندگی را به گردن می­آویزند.
حال اگر ما اختیار و تمایل را جانشین اجبار نماییم و برای عشق جنسی زن آزادی قایل شویم، مثلاً اگر هرکدام از ما فکر کنیم چرا نشود عاشق زنی هم شد، همین کافی است که خود را برهانیم از آن بندی که ما را بالاجبار و نه به اختیار و تمایل به مردان وصل کرده است و این مهم­ترین چیزی است که زنان را به رهایی از درون می­رساند و کمک می­کند که هویت واقعی زنانه­ی خود را بشناسد تا خود را زایده­ای از مردان نداند و با اعتماد به خود در اجتماع حضور پیدا کند.
نقد دگرجنس­گرایی اجباری، پایه و اساس مبارزه‌ی زنان است برای رهایی و این همان ارتباط جدایی­ناپذیری مبارزه زنان دگرجنس­گرا با زنان هم­جنس­گراست برای رهایی زنان.
برای خیلی از ما زنان پرمحتواترین رابطه­مان رابطه با زنان است و به قول خانم آدریان ریچ وقتی باور داشته باشیم زنان سرچشمه­ی کشش جسمی ـ عاطفی برای فرزندان دختر و پسر خود هستند. دست­کم از دیدگاه فمینیستی منطقی است که این پرسش را مطرح کنیم که آیا جست‌وجوی عشق و لطافت نباید هر دو جنس را نخست به سوی زنان جذب کند؟ اگر چنین است چرا باید زنان در مسیر دیگری در جست‌وجوی آن باشند.
واقعیت این است که اگر ما رابطه­ی هم­جنس­گرایانه را فقط به رابطه‌ی جنسی محدود نکنیم، می­بینیم زیباترین رابطه‌ی زنان اکثراً با زنان است. اگر رابطه‌ی زنان با مردان را به عنوان یک انتخاب و تمایل در نظر بگیریم نه یک اجبار، آیا بنیان جامعه­ی مرد سالار که در آن هویت زنانه از طریق مردان تعریف می­شود، به زیر سوال نمی­رود؟
بله ما زنان می­بایستی برای رهایمان رابطه‌ی خودمان را با هم­جنس­گرایی در اعتراض به نظم جنسی، نظمی که جنس زن را به قول خانم تورمر "به صورت مستعمره‌ی مرد در آورده است" قرار­ دهیم. هم چنان که در سال­های پرتلاش فمینیست­های اروپایی و آمریکایی، هم­جنس­گرایی به عنوان گریز از چنگ این استعمار تلقی می­شود و خیلی از زنان آگاهانه حتا هم­جنس­گرا می­شوند. خلاصه این که نقد دگرجنس­گرایی اجباری، نقد رابطه­ی اجباری زن با مرد، تأکید بر انتخاب و تمایل زن در رابطه­ی جنسی و از آن طریق رد کنترل جنسی زن از طریق مردان و سپردن اختیار جسم به دست خودشان و تأکید بر هویت واقعی زنانه در اجتماع است.
حال در باره­ی نام می­خواهم سخنی بگویم.
نام سمینار: سمینار سالانه‌ی زنان دگرجنس­گرا و هم­جنس­گرای ایرانی
نام پیش­نهادی من: سمینار سالانه زنان دگر- هم­جنس­گرای ایرانی
چرا این نام؟ آیا این جمعی است که درگیر مسایل روزمره­ی زنان است و یا این­که این جمعی است سیاسی برای پیش­برد خطوط کلی مبارزات زنان؟
آیا این یک جمع آوانگارد است یا یک جمع صنفی؟ این جمع جمعی آوانگارد است و باید آوانگارد بماند. جمعی است که آینده­ای در نظر داردکه در آن در مقابل نهاد­های عقب مانده‌ی جامعه با آگاهی به تفکر فمینیستی می­ایستد و افشا می­کند. این جمع کوتاه مدت را نمی­بیند، بلکه به عنوان جمعی پیش­رو حرکت می­کند. پوپولیست نیست، بل­که انقلابی است، انقلابی به معنای به زیر سوال بردن تمام عناصری که در مقابل رشد آگاهی و آزادی زنان است. خواهان فقط رفرم نیست بل­که خواهان تغییر اساسی در سیستم اجتماعی است که بقا و وجود جامعه­ای آزاد برای زنان و به طبع آن برای کل جامعه است. جمعی است که بایستی به ریشه بزند و نه فقط شاخه­ها را بشکند. این جمع، جمعی آگاه است که خود را درگیر می­کند با اصلی­ترین مسایل فکری و نظری که سد راه رشد بشر و زنان است. این جمعی تابوشکن است و برعلیه سیستم مرد سالاری می­جنگد که از این تابوها نفع می­برد. ستم وارد بر زنان را ریشه­ای بررسی می­کند و دست به عصا راه نمی­رود و ترسان و لرزان در چارچوب­های موجود نمی­ماند، بل‌که فراتر می­رود.
بنابراین به دنبال این هم نباید باشد که حتماً اقشار خیلی وسیع از زنان را در برگیرد که این کار، بخشی از کار تشکل­های زنان است. این جمع می­تواند خط نشان دهد، رهایی زنان از ستم مرد سالاری، این ستم را در تمام عرصه­های اجتماعی، فلسفی، سیاسی و فرهنگی بررسی کرده و میکند و کم‌بودها را در همه‌ی عرصه­ها عریان میسازد. با توجه به این تعریف این نام، نام درستی است. در مقابل سکوت جریان رفرمیستی در باره‌ی هم­جنس­گرایی یک اعلام موضع سیاسی است. ما آگاهانه با این نام می­خواهیم نشان دهیم که ما زنان خواهان خاتمه دادن به کنترل جنسی زنان هستیم. ما با این اسم تنها نمی­خواهیم بگوییم که زنان لزبین بین ما هستند، بل­که حتا اگر یکی از آن­ها هم نباشند، می­خواهیم بر علیه نرم­های حاکم اعلام حضور کنیم. ما یک جمع سیاسی هستیم و برخود اسم می­گذاریم.
تجربه‌ی این سال­ها نشان داده است که زنان خواهان رهایی و استقلال هستند. این جمع­ها اتفاقاً خیلی از این زنان را با خود هم‌راه کرده است. این فقط جریان­های پوپولیستی هستند که تحت این عنوان که زنان به خاطر این اسم به این جمع­ها نخواهند آمد، مانع از یک حرکت رادیکال در جنبش زنان فمینیستی ایرانی می­شوند. ولی ما که خواهان این هستیم که زنان از اجبار جنسی به اختیار جنسی و به طبع آن از کنترل جنسی به آزادی و رهایی برسند، باید قدم برداریم و نه فقط قدمی ترسان و لرزان. هرگونه کنار کشیدن از این اسم پا دادن به پوپولیسم است که همواره مانع از یک برخورد روشن می­باشد، پا دادن به مصلحت گرایی است.
پیام این اسم این است که ما زنان در انتخاب جنس آزاد هستیم و اختیار کامل بر جسم خود داریم. می­توانیم بنا به اختیار و تمایل خود یا دگرجنس­گرا یا هم­جنس‌گرا باشیم. این یک اعتراض علنی است و فریادی است آشکار. یک تأکید برای این مرحله از مبارزات زنان ایرانی برای رهایی است.
اگر برخی جریانات سیاسی خواهان برابرحقوقی زن و مرد هستند، ما خواهان رهایی زنان هستیم. برابرحقوقی، رهایی و آزادی جنسی زنان را تأمین نمی­کند. ما با انتخاب این اسم نرم­های حاکم را به زیر سوال میبریم. به علاوه این اسم پیامی به همراه خواهد داشت: وحدت ارگانیک با جنبش هم­جنس­گرایان زن، چرا که علل اساسی تحت ستم بودن و به حاشیه رانده شدن زنان هم­جنس­گرا در کنترل جنسی نهفته است. وبه این دلیل است که این مبارزه از سوی هر دو گرایش جنسی در یک جهت، یعنی رهایی جنسی میباشد.
این اسم در مقابل دگرجنس­گرایی اجباری موضع دارد. بالاخره بعد از سال­ها بحث در این رابطه، دیگر جای آن دارد که نظرات تبدیل به پیامی روشن وگویا شوند. این اسم مسلماً بحث و گفت‌وگو نیز با خود بین زنان و جامعه‌ی تابو زده‌ی ایرانی خواهد برد. ما از این بحث­ها در خارج از این جمع­ها، خیلی بیش­تر به نفع اهدافمان استفاده خواهیم کرد. حتا اگر چند سالی تعداد کم­تری زن در این جلسات شرکت کنند که البته این طور نیست و این طور نخواهد شد.