بحثی پیرامون تغییر نام سمینار*/ فردوس
حدود پنج سال از آغاز بحث ها پیرامون تغییر نام سمینار می گذرد. از همان آغاز که پیشنهاد گنجانده شدن "زنان هم جنس گرا" در عنوان سمینارها از طرف سیمین نصیری مطرح شد من احساس مثبتی نسبت به این تغییر داشتم و استدلالم هم در آن زمان صرفا این بود که زنان لزب بخش فعال سمینارهای ما بوده و هستند و حال که پیشنهاد میشود ، حضورشان در نام سمینارها انعکاس یابد چرا باید مخالف آن باشم؟
این موافقت برای من نه صرفا یک احساس همراهی و برابری خواهی بود بلکه تطبیق حرف و عمل هم بود.
سیمین نصیری در پیشنهادش در سال *2004 به کمیته برگزاری سمینار سالانه زنان در کلن نوشت:" ...به تجربه 24 ساله زنان ایرانی در خارج کشور و دست آوردهای آن به صورت نظری و به صورت جمعی کم بها داده ایم. شرایط نامساعد زندگی در تبعید و مهاجرت شاید یکی از دلایل این کم بها دادن باشد. با این حال این خطا را توجیه نمی کند. تابوشکنی ها، راه گشایی ها و تاثیرگذاری این جنبش کم نبوده است. با این حال هنوز موفق نشده ایم حضور واقعی اجتماعی بخشی از خود را به صورت علنی در عنوان گردهم آیی سالانه مان ، که از سکو ها و تریبون های مهم تلاش های مان است، ابراز کنیم."
قصدم از نقل قول بالا که کاملا با آن موافق هستم، تاکید ویژه روی آن قسمتی است که میگوید "بخشی از خود را" ، این که ما همه در زن بودن مان مشترک هستیم ولی تفاوت هایمان را قبول داریم و دیگرگونه بودن مان را نه تنها رد نمی کنیم و نمی پوشانیم بلکه آشکار کردن این دگرگونه گی ها ویژ گی ما زنان را تشکیل می دهد. زن بودن یک واژه بسیار کلی است که زنان را با گرایشات مختلف اجتماعی ، سیاسی و جنسی و فرهنگی در بر می گیرد. و اتفاقا آن بخشی از ما که تا کنون تحت سیاست های فرهنگی و سنتی حاکم سعی در انکارش شده است را باید هرچه واضح تر آشکار کنیم. این جاست که این مسئله تنها مسئله زنان هم جنس گرا نیست بلکه مسئله همه ما زنان است. همان طور که خواست آزادی انتخاب گرایشات جنسی خواست ما زنان است.
وقتی امروز در رابطه با مسئله تغییر نام سمینار سالانه به پشت سرم نگاه می کنم ، می بینم که موافقت با این تغییرنام نه فقط از زاویه همبستگی و آزادی خواهی بلکه از زاویه مبارزه طلبی و Provokationحتی ضروری نیز بوده است.
از نظر من عنوان زنان هم جنس گرا در نام سمینار یک مبارزه طلبی سیاسی اجتماعی است. از همان زمان که این بحث مطرح شد، جلسات متعددی پیرامون هویت جنسیتی بخصوص هم جنس گرایی و هموفوبی ، گذاشته شد. دوستان عزیز باید بگویم که بحث دگرجنس گرایی اجباری را بخشا مدیون همین Provokation هستیم .گرچه در این زمینه ما هنوز در آغاز راهیم!.
من صحبت هایده ترابی* بخصوص با تکیه بر نظرات آدریان ریچ را قبول دارم وقتی که می گوید: "هویت جنسیتی تعیین کننده در حرکت اجتماعی و موضعگیری سیاسی نیست." ولی ما در مبارزات سیاسی اجتماعی مان به Provokation به عنوان یک استراتژی نیاز داریم.
از نظر من عنوان زنان هم جنس گرا در نام سمینار یک مبارزه طلبی سیاسی اجتماعی است. از همان زمان که این بحث مطرح شد، جلسات متعددی پیرامون هویت جنسیتی بخصوص هم جنس گرایی و هموفوبی ، گذاشته شد. دوستان عزیز باید بگویم که بحث دگرجنس گرایی اجباری را بخشا مدیون همین Provokation هستیم .گرچه در این زمینه ما هنوز در آغاز راهیم!.
من صحبت هایده ترابی* بخصوص با تکیه بر نظرات آدریان ریچ را قبول دارم وقتی که می گوید: "هویت جنسیتی تعیین کننده در حرکت اجتماعی و موضعگیری سیاسی نیست." ولی ما در مبارزات سیاسی اجتماعی مان به Provokation به عنوان یک استراتژی نیاز داریم.
ما با پرووکاتسیون سیاسی اجتماعی آگاهانه از نرم های رایج فاصله می گیریم. به رآکسیون ها سمت می دهیم. تمامی کسانی که اطلاعیه های ما را می خوانند، چه بخواهند و چه نخواهند یک واقعیت وارد ذهنشان میشود: حضور هم جنسگرایان! ، این که این واقعیت را بپذیرند یا نپذیرند، مسئله بعدی است . مهم این است که با این مسئله در گیر میشوند. همین که در ذهنشان سوال مطرح شود، جنبش زنان که سمینارهای ما یک بخش از آن است به یکی از اهداف خود دست یافته است ، یعنی این که نرم های حاکم را مورد سوال قرار داده است، زمینه برای بحث بر سر آن ها ایجاد کرده است ( گرچه صداها هنوز در این زمینه آهسته هستند).
جنبش زنان در تاریخ خود از استراتژی پرووکاتسیون به دفعات بهره گرفته است . علنی کردن نام زنان سرشناس در لیست سقط جنین در مبارزه علیه ممنوعیت سقط جنین در اروپا ، آرایش غلیظ و یا موهای بیرون زده از روسری زنان و دختران جوان در ایران، کار پروانه حمیدی در کنفرانس برلین و ... اینها همه را من در چارچوب پرووکاتسیون سیاسی اجتماعی می بینم .
من باز بر می گردم به حرف های هنرمند عزیزهایده ترابی* و نقل نظرات آدریان ریچ که : "برجسته کردن زبانی مفهوم هم جنس گرایی زنان را ضروری نمی بیند ، زیرا برای او هویت جنسی زن برخاسته از همان همجنس گرایی مادر سالارانه است و زن بودن معنای دیگری جز این نمی دهد" و می پرسم که در شرایطی که حتی در میان اروپائیان با همه حقوق و آزادی های کسب شده وقتی که هنوز هموفوبی و عدم پذیرش هم جنس گرائی قدرتمند است، آیا ما که در این زمینه در ابتدای کار هستیم ، می توانیم از این استراتژی مبارزه طلبی یا همان پرووکاتسیون سیاسی صرفه نظر کنیم؟
من امیدوارم که در سایه فعالیت ها ی جنبش زنان روزی به آن جا برسیم که آدریان ریچ در تئوری اش مطرح می کند. روزی که دیگر نیاز به این گونه مبارزه طلبی ها نداشته باشیم، نیاز به برجسته کردن زبانی مفهوم هم جنسگرایی نداشته باشیم . اما تا آن روز ما راه درازی در پیش داریم.( من تئوری آدریان ریچ را به عنوان چشم اندازمان می بینم).
دوستان در میز گرد فرانکفورت در دو سال گذشته در رد و یا تایید تغییر نام با اتکا به تئوری های مختلف مطرحه در جنبش زنان از جمله یودیت باتلر و آدریان ریچ نظرات مختلفی را به طور مبسوط بیان کردند.
من باز بر می گردم به حرف های هنرمند عزیزهایده ترابی* و نقل نظرات آدریان ریچ که : "برجسته کردن زبانی مفهوم هم جنس گرایی زنان را ضروری نمی بیند ، زیرا برای او هویت جنسی زن برخاسته از همان همجنس گرایی مادر سالارانه است و زن بودن معنای دیگری جز این نمی دهد" و می پرسم که در شرایطی که حتی در میان اروپائیان با همه حقوق و آزادی های کسب شده وقتی که هنوز هموفوبی و عدم پذیرش هم جنس گرائی قدرتمند است، آیا ما که در این زمینه در ابتدای کار هستیم ، می توانیم از این استراتژی مبارزه طلبی یا همان پرووکاتسیون سیاسی صرفه نظر کنیم؟
من امیدوارم که در سایه فعالیت ها ی جنبش زنان روزی به آن جا برسیم که آدریان ریچ در تئوری اش مطرح می کند. روزی که دیگر نیاز به این گونه مبارزه طلبی ها نداشته باشیم، نیاز به برجسته کردن زبانی مفهوم هم جنسگرایی نداشته باشیم . اما تا آن روز ما راه درازی در پیش داریم.( من تئوری آدریان ریچ را به عنوان چشم اندازمان می بینم).
دوستان در میز گرد فرانکفورت در دو سال گذشته در رد و یا تایید تغییر نام با اتکا به تئوری های مختلف مطرحه در جنبش زنان از جمله یودیت باتلر و آدریان ریچ نظرات مختلفی را به طور مبسوط بیان کردند.
با توجه به مجموعه اظهار نظراتی که تا کنون شده ، من گرچه با این تئوری که ریشه تمامی فرودستی زنان را در دگرجنس گرایی اجباری می بیند می توانم بخشا موافقت داشته باشم ، اما جایگاه ویژه ای برای آن در فرودستی زن قائلم ولی در این جا بحث من یک بحث تئوریک نیست.و من به لحاظ یک موضعگیری سیاسی تغییر نام را به عنوان یک پرووکاتسیون سیاسی اجتماعی مثبت می بینم.
در میان انتقادات به تغییر نام، انتقاد شادی امین به نظر من درست می آید و باید به آن توجه کرد*. و آن این که عنوان" زنان دگر / همجنس گرا" زنان را صرفا به دو گروه جنسی دگر و هم جنس گرا تقسیم می کند که با واقعیت انطباق ندارد. زیرا از یک سو کم نیستند در میان زنان "دگر جنس گرا" که هنوز در بند دگرجنس گرایی اجباری هستند و از سوی دیگر زنانی هستند که پس از از سر گذراندن دوران دگر جنس گرایی اجباری ، زندگی هم جنس گرایانه را نیز انتخاب نکرده اند.آن ها زندگی بدون گرایش جنسی را انتخاب کرده اند یا این که عده ای در مرحله ای همجنس گرا بوده ولی در مرحله ای دیگر از زندگی، دگرجنس گرا شده اند.. از این رو این گونه دو بخشی کردن به گرایش جنسی حالت جزمی و ایستا می دهد که با سیالیت زندگی جنسی انطباق ندارد. ولی دوستان عزیز وقتی در سال 2003 پیشنهاد تغییرنام مطرح شد ما از این بحث ها انقدر دور بودیم که این پیشنهاد را آن طور که باید پیگیری نکردیم. ولی یک چیز روشن بود ضرورت کار کردن روی مسئله زندگی جنسی و مبارزه با تابوهای جنسی و هموفوبی. به همین جهت موضوع سمینار سال 2004 چنین انتخاب شد: "آنچه خصوصی است سیاسی است/ همجنس گرایی و دگر جنس گرایی اجباری".
دوستان عزیز ی که درآن سمینار حضور داشتند میدانند که استدلال ها در رد و یا دفاع از پیشنهاد تغییر نام سمینار در آن سال در چه محدوده ای قرار داشت. موافقین در حمایت از حضور دوستان همجنس گرا به عنوان یک واقعیت و نیز مبارزه با تابوها ، در صف دفاع از این پیشنهاد قرار گرفتند و نظر مخالف، عکس العمل جامعه بیرون از سمینار را دلیل مخالفت نامید.و سعیده سعادت در پایان سخنرانی بسیار پر محتوایش نظری بینابینی داشت. شاید همین مجموعه بود که راه را برای پیشبرد رای گیری باز می گذاشت، نه"قدرت طلبی عده ای" ! آنطور که برخی از دوستان مخالف تغییرنام معتقدند.
امروزه بحث ها و مطالعات در این زمینه پیشرفت کرده است. امروزه برای خیلی از ما روشن شده که زندگی جنسی چیزی بیش از دوآلیسم دگر و هم جنسگرایی است.
در میان انتقادات به تغییر نام، انتقاد شادی امین به نظر من درست می آید و باید به آن توجه کرد*. و آن این که عنوان" زنان دگر / همجنس گرا" زنان را صرفا به دو گروه جنسی دگر و هم جنس گرا تقسیم می کند که با واقعیت انطباق ندارد. زیرا از یک سو کم نیستند در میان زنان "دگر جنس گرا" که هنوز در بند دگرجنس گرایی اجباری هستند و از سوی دیگر زنانی هستند که پس از از سر گذراندن دوران دگر جنس گرایی اجباری ، زندگی هم جنس گرایانه را نیز انتخاب نکرده اند.آن ها زندگی بدون گرایش جنسی را انتخاب کرده اند یا این که عده ای در مرحله ای همجنس گرا بوده ولی در مرحله ای دیگر از زندگی، دگرجنس گرا شده اند.. از این رو این گونه دو بخشی کردن به گرایش جنسی حالت جزمی و ایستا می دهد که با سیالیت زندگی جنسی انطباق ندارد. ولی دوستان عزیز وقتی در سال 2003 پیشنهاد تغییرنام مطرح شد ما از این بحث ها انقدر دور بودیم که این پیشنهاد را آن طور که باید پیگیری نکردیم. ولی یک چیز روشن بود ضرورت کار کردن روی مسئله زندگی جنسی و مبارزه با تابوهای جنسی و هموفوبی. به همین جهت موضوع سمینار سال 2004 چنین انتخاب شد: "آنچه خصوصی است سیاسی است/ همجنس گرایی و دگر جنس گرایی اجباری".
دوستان عزیز ی که درآن سمینار حضور داشتند میدانند که استدلال ها در رد و یا دفاع از پیشنهاد تغییر نام سمینار در آن سال در چه محدوده ای قرار داشت. موافقین در حمایت از حضور دوستان همجنس گرا به عنوان یک واقعیت و نیز مبارزه با تابوها ، در صف دفاع از این پیشنهاد قرار گرفتند و نظر مخالف، عکس العمل جامعه بیرون از سمینار را دلیل مخالفت نامید.و سعیده سعادت در پایان سخنرانی بسیار پر محتوایش نظری بینابینی داشت. شاید همین مجموعه بود که راه را برای پیشبرد رای گیری باز می گذاشت، نه"قدرت طلبی عده ای" ! آنطور که برخی از دوستان مخالف تغییرنام معتقدند.
امروزه بحث ها و مطالعات در این زمینه پیشرفت کرده است. امروزه برای خیلی از ما روشن شده که زندگی جنسی چیزی بیش از دوآلیسم دگر و هم جنسگرایی است.
ولی دوستان عزیز واقعیت های دشوار زندگی روزمره ما هنوز از بحث های تئوریک ما فاصله زیادی دارند. و این جاست که برای پشت سر گذاشتن این فاصله،در کنار ادامه بحث های محتوایی ، تغییر نام به لحاظ سیاسی و اجتماعی اهمیت پیدا می کند.در این نامگذاری وجود و حضور لزب ها به همان اندازه طبیعی است که حضور فعالشان در صفوف مبارزاتی .
شادی امین در همان مقاله در انتقادش به تغییر می نویسد:" واقعیت این است که هموفوبی و در بهترین حالت عدم شناخت و آگاهی از "همجنسگرایی" در بین زنان باعث شده است که هم چنان بسیاری از فعالین زنان غیر هم جنسگرا دفاع از حق حیات هم جنس گرایان را پوئنی در میزان ترقی خواهی خود دانسته و به آن بسنده کنند." *
از نظر من پیشنهاد تغییر نام سمینار و حضور زنان هم جنس گرا در نام سمینار جزیی از روند تکاملی و رشد جنبش زنان خارج از کشور است که آغاز ش* را درسال 1999 در سمینار برلین توسط گلی جهانگیری وادامه اش همان سال درسخنان مادر یک جوان همجنس گرا در کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان در مونترال شاهد بودیم. من پیشنهاد تغییر نام سمینار را چیزی جز ادامه این روند نمی بینم. ادامه بحث های برلین زمینه هر چه بیشتری برای بحث های ما در رابطه با گرایشات جنسی ، زندگی جنسی وآزادی انتخاب نوع زندگی جنسی فراهم نمود. ما در حال عبور از یک دوران روشنگری در این عرصه هستیم و من مطمئن هستم این مرحله نیز زمان خودش را دارد و ما در حال رشد هستیم و اگر پوئنی در کار باشد این پوئن تنها می تواند مثبت باشد آن هم نه به نفع یک گروه خاص بلکه به نفع همه ما زنان!
با توجه به مجموعه انتقادات و حمایت هایی که در مورد تغییرنام سمینار شده است پیشنهاد من برای نام سمینارها ی سالانه مان چنین است:
شادی امین در همان مقاله در انتقادش به تغییر می نویسد:" واقعیت این است که هموفوبی و در بهترین حالت عدم شناخت و آگاهی از "همجنسگرایی" در بین زنان باعث شده است که هم چنان بسیاری از فعالین زنان غیر هم جنسگرا دفاع از حق حیات هم جنس گرایان را پوئنی در میزان ترقی خواهی خود دانسته و به آن بسنده کنند." *
از نظر من پیشنهاد تغییر نام سمینار و حضور زنان هم جنس گرا در نام سمینار جزیی از روند تکاملی و رشد جنبش زنان خارج از کشور است که آغاز ش* را درسال 1999 در سمینار برلین توسط گلی جهانگیری وادامه اش همان سال درسخنان مادر یک جوان همجنس گرا در کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان در مونترال شاهد بودیم. من پیشنهاد تغییر نام سمینار را چیزی جز ادامه این روند نمی بینم. ادامه بحث های برلین زمینه هر چه بیشتری برای بحث های ما در رابطه با گرایشات جنسی ، زندگی جنسی وآزادی انتخاب نوع زندگی جنسی فراهم نمود. ما در حال عبور از یک دوران روشنگری در این عرصه هستیم و من مطمئن هستم این مرحله نیز زمان خودش را دارد و ما در حال رشد هستیم و اگر پوئنی در کار باشد این پوئن تنها می تواند مثبت باشد آن هم نه به نفع یک گروه خاص بلکه به نفع همه ما زنان!
با توجه به مجموعه انتقادات و حمایت هایی که در مورد تغییرنام سمینار شده است پیشنهاد من برای نام سمینارها ی سالانه مان چنین است:
"سمینار سالانه زنان- و لزب های مستقل ایرانی در آلمان "
Jährliches Seminar iranischer autonome Frauen-und lesben in Deutschland
آوردن تشکلها را ضروری نمی بینم زیرا ما در سمینارها تشکل هایمان را نمایندگی نمی کنیم و همه به عنوان فرد در این سمینارها حضور می یابیم.
فردوس یولی 2008 کلن
--------------------
توضیحات:
*- سیمین نصیری این پیشنهاد را از سال 2001 هر ساله به کمیته های برگزارکننده سمینار های سالانه ارائه کرده بود.
*- از سخنرانی هایده ترابی در سمینار 2007 در فرانکفورت
*- در همان سخنرانی
*- از مقاله "سمینارهای سالیانه، زنان همجنسگرا و معضل حضور" شادی امین
*- از مقاله "سمینارهای سالیانه،زنان همجنسگراو معضل حضور" شادی امین
*- در اینجا منظور آغازی است که بحث ها در این زمینه وارد مرحله جدیدی به لحاظ علنیت و پیگیری می گردد. و مسلما این آغاز پشتوانه کارها و کوشش های ارزشمند افرادی را در خود دارد که این جا و آنجا بطور پراکنده به این مباحث پرداخته اند.